درس روز
طبیعت گرگ
در یک جنگل ، همه حیوانات از گرگ ترسناکى بسیار ترسیده بودند. آنها همينكه
مى شنید که او راه می رود ، از آنجا فرار مى كردند تا بلكه نجات يابند.
یک بار گرگ کل حيوانات جنگل را جمع کرد و گفت:
"من دیگر نمی خواهم ترسى در جنگل ما باشد. به من به چشم یک جانور سیری
ناپذیر نگاه نکنيد و از من فرار نکنيد. من حيوانات سالم را نخواهم خورد -
گرگ قول داد- بيمارها را نزد من بیاوريد ، آن وقت دیگر به بقیه دست نخواهم
زد!"
حیوانات موافقت کردند. آنها حيوان بيمارى را نزد او آوردند ، اما او
حيوانات سالم - کسانی که بيمار را آوردند – را بلعید!
از او پرسيدند: قول دادی، چرا سالم ها را خوردى؟
گرگ پاسخ داد: تقصیر من نیست که افراد" سالم " شما نیز بیمار هستند.
به همین شكل ، هیچ توافقی با شیطان هرگز نخواهد بود. زیرا باز هم فریب
خواهد داد.
... شیطان ... از ابتدا قاتل بود و در راستى نمی ایستد، زیرا هیچ راستى در
او وجود ندارد. هرگاه دروغ می گوید ، از ذات خودش می گوید ، زیرا او دروغگو
و پدر دروغگويان است (یوحنا 8:
44)
|