پنطیکاست روز تولد کلیسا نیست

https://blogs.ancientfaith.com/
: منبع

 

 

 

 

 

در برخی از محفل ها معمول است که جشن پنطیکاست را به عنوان "تولد" کلیسا جشن بگیرند. این قصد خوبی است، حتی شاید به نوعی درست باشد، اما این کلیسا را آنطور که هست بیان نمی کند. قدیس پولس کلیسا را ​​"ستون و بنیاد حقیقت" می نامد. توصیف قدیس پولس آنرا فراتر از نوعی مفهوم توخالی سازمانی که برخی در تاریخ 33 بعد از میلاد به عنوان تاریخ تاسیس (مانند تاسیس رم یا کوکا کولا) مشخص می کنند، می سازد. پولس تلاش های بی وقفه ای برای ایجاد جوامع مسیحی، موعظه، تدریس، اصلاح، مشاوره، تشویق و غیره انجام داده است. جوامع بیان شده در نامه های او به نظر می رسد چیز بسیار متزلزلی بوده است که باید کلیسا به عنوان ستون و بنیاد هر چیزی توصیف شود. و در عین حال، هست. در واقع، درست است که بگوییم کلیسا "نمی تواند بلرزه آید".

 

من قسمتی کوچک از کتاب قدیس پورفیریوس، مجروح توسط عشق را به اشتراک می گذارم. در اینجا، عمق کتاب مقدس روشن است:

 

کلیسا ازلی و ابدی است، همانطور که خدای سه گانه، بنیانگذارش، ازلی و ابدی است. او نامخلوق است درست همانطور که خدا نامخلوق است. او قبل از اعصار، قبل از فرشتگان، پیش از خلقت جهان، وجود داشت - قبل از بنیاد جهان همانطور که پولس رسول می گوید. او یک نهاد الهی است و در کل او پُری الوهیت ساکن است. او بیانگر حکمت غنی گوناگون خداست. او رمز و راز اسرار است. او پنهان بود و در زمانهای آخر آشکار گشت. کلیسا استوار باقی می ماند زیرا ریشه در عشق و حکمت الهی خدا دارد.

 

سه شخص تثلیث اقدس کلیسای ابدی را تشکیل می دهند.

 

لازم به ذکر است که در واقع در سنت روسی روز پنطیکاست به عنوان "ترویتسا" (Троица)، جشن تثلیث اقدس، جشن گرفته می شود. مرتبط ترین آیکون با آن، جشن مهمانی ابراهیم است، که ملاقات سه فرشته را نشان می دهد که در پیدایش 18 شرح داده شده است.

 

کلیسا تحقق هدف ابدی خدا است "که او قادر است یکدیگر را در یکی، همه چیز را در مسیح عیسی جمع کند." این محل اتحاد میان آسمان و زمین است، اتحاد ما با خداست. این زندگی مشترک ما با خدا است که وقتی می گوییم "کلیسا" به آن اشاره می شود.

 

سوء تفاهم ما در همه این موارد، توسط محاسبات نادرست نجات است. ما برای اتحاد با خدا خلق شده ایم. برای این منظور ما در تصویر و شباهت او خلق شده ایم. آنچه که "سقوط" نامیده می شود انحراف از این هدف واحد است، در حالی که نجات بازسازی زندگی واقعی ما است. قدیس پولس این را توضیح می دهد:

 

چونکه سِرّ اراده خود را به ما شناسانید، بر حسب خشنودی خود که در خود عزم نموده بود، برای انتظام کمال زمان ها تا همه چیز را خواه آنچه در آسمان و خواه آنچه بر زمین است، در مسیح جمع کند، یعنی در او.... بر حسب هدف او، که همه چیز را موافق رأی اراده خود انجام می دهد ... (افسسیان 1: 9-11)

 

به جای این دیدگاه کتاب مقدسی از نجات، یک نسخه مبهم از مسیحی کردن یک زندگی پس از مرگ بت پرستی، ساخته شده است. مسیح از "حیات ابدی" سخن می گوید و ما به دروغ می شنویم "یک زندگی بی پایان". "حیات ابدی" حیاتِ خود خداست، نه فقط گسترش زندگی ما مخلوقات. در تعمید مقدس، ما یک سبک جدید از زندگی، نه تنها در وعده زندگی پس از مرگ، را دریافت می کنیم. این سبک زندگی، حیات در همبستگی با خداوند است. ما نه تنها در همبستگی با خداوند حیات داریم، ما تبدیل به حیات در همبستگی با خداوند می شویم. قدیس پولس این را به عنوان "انسان جدید" توصیف می کند.

 

ذهن خود را بر روی آنچه در بالا است قرار دهید، نه در آنچه بر زمین است. زیرا که شما مُردید، و زندگی شما با مسیح در خدا مخفی است. چون مسیح که زندگی ما است ظاهر شود، آنگاه شما هم با وی در جلال ظاهر خواهید شد. پس اعضای خود را که بر زمین است، مقتول سازید: زنا، ناپاکی، هوی و هوس و شهوت قبیح و طمع که بت پرستی است. که به سبب اینها، غضب خدا بر ابنای معصیت وارد می آید، که شما نیز سابق در اینها رفتار می کردید، هنگامی که در آنها زیست می نمودید. اما اکنون شما همه را ترک کنید: یعنی خشم و غیظ و بد خویی و بد گویی و فحش را از زبان خود. به یکدیگر دروغ مگویید، چونکه انسانیت کهنه را با اعمالش از خود بیرون کرده اید، و تازه را پوشیده اید که به صورت خالق خویش تا به معرفت کامل، تازه می شود (کولسیان 3: 2-10)

و،

پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقت تازه ای است؛ چیزهای کهنه در گذشت؛ اینک همه چیز تازه شده است (دوم قرنتیان 5: 17)

 

این "تازه" به معنای "شروع تازه کردن" نیست. این به معنی چیزی است که قبلا وجود نداشت. این اصلاح آن قدیمی نیست، بلکه خلقت تازه ای است - و این تازه "با توجه به تصویر خودش که فرد را خلق کرده است" می باشد.

 

بسیاری از نفوذهای فرهنگی و تاریخی وجود دارند که فهم مسیحی را از این حیات به عنوان یک خلقت تازه به مسیری به زندگی دلپذیر پس از مرگ تبدیل کرده اند. ترس ما از مرگ یکی از بزرگترین مجرمان است. هنگام مرگ بدن، ترس بر ما مسلط می شود، پاسخی که ما به دنبال آن هستیم یک چیزی است که آن را خیلی بد نسازد. اگر من بمیرم و سپس به بهشت ​​بروم، سپس ترس من از بین می رود. متاسفانه، ما از این زندگی کنونی ترسی نداریم، حتی اگر این زندگی در مرگ و رو به تباهی باشد. 

 

بسیاری از آنچه که امروز بر زندگی مسیحی می گذرد، تلاش برای بهبود رفتار زندگی موجود ما است. ما می خواهیم اشخاص بهتری باشیم و به یک دنیای بهتر کمک کنیم. این بسیار قابل ستایش است (قطعا بهتر از بدتر شدن شخص و مسمومیت جهان است)، این نکته ایمان ما نیست. این چیزی است که اغلب قدیسین را جدا از دیگر مسیحیان قرار می دهد. این نیست که قدیسین مثل ما هستند، فقط بهتراند. آنها مثل ما نیستند. آنها مانند خداوند هستند، با وجود اینکه سبک تازه ای از زندگی دارند که بر جهان غلبه یافته اند.

 

این سبک تازه زیستن، آشکار سازی حیات تثلیث اقدس در ما است. این حیات دائماً در عهدجدید به عنوان "محبت" توصیف شده است. ما معنای این کلمه را کاهش داده ایم که در آن به مجموعه ای از احساسات یا اعمال مهربانی تبدیل می شود. باز هم این ها چیزهای بدی نیستند، اما آنها چیزی نیستند. در مسیح، محبت را به عنوان سبک واقعی زندگی می بینیم.

 

در برخورد با زن سر چاه، که شاگردان مسیح نگران شده بودند او چیزی برای خوردن نداشته است. او می گوید:

اما او به آنها گفت: «من غذایی دارم که بخورم و شما آن را نمی دانید.» پس شاگردان به یکدیگر گفتند: «مگر کسی برای او خوراکی آورده است؟» عیسی بدیشان گفت: «خوراک من آن است که اراده ی فرستنده خود را به عمل آورم و کار او را به انجام رسانم. (یوحنا 4: 32-34)

 

"انجام ارادۀ پدر"، در انجیل یوحنا، تعریف محبت است. این بیش از عملی نیک است؛ این قادر به تقویت بدن و روح است. این زندگی عصر ظهور شکل انسان است.

 

"هر که احکام مرا دارد و آنها را حفظ کند، آن است که مرا محبت می نماید. و آنکه مرا محبت می نماید، پدر من او را محبت خواهد نمود و من او را محبت خواهم نمود و خود را به او ظاهر خواهم ساخت »(یوحنا 14: 21)

 

این زندگی از عشق الهی، زندگی تثلیث اقدس است، که به عنوان سبک جدیدی از زندگی ما در مسیح به ما داده شده است. باید فرامین او، به درستی حفظ شوند، و به مسیر و آشکار سازی این عشق و تحقق آن در زندگی ما تبدیل شوند. و این زندگی کلیسا، قلب و واقعیت آن است. این است که بر دروازه جهنم غالب آمده و به عنوان ستون و بنیاد حقیقت ایستاده است.

 

این نمی تواند روز تولد داشته باشد.

 

 

 

                                                                ترجمه از: خادم خدا