ایمان و زندگی اورتودکس
بخش 2
- ایمان
یک مسیحی اورتودکس
پس از
تمام چیزهایی که دربارۀ باورهای یک مسیحی ارتدوكس
فراگرفتیم، پرسشهای زیر به ذهن ما خطور میکند: «چرا زندگی میکنیم؟
هدف اصلی زندگی انسان چیست؟ به بیانی دیگر، سرنوشت و مقصد انسان چیست؟»
این
پرسشی بسیار مهم است و از همان ابتدای آفرینش ذهن بشر را درگیر خود
ساخته است. فلاسفه و سایر متفکرین پاسخهای قابل توجهی ارائه دادهاند.
ما به آنها نخواهیم پرداخت. ما در منبع انکارناپذیر راستی، یعنی کلام
مقدس الهامشدۀ خدا به دنبال پاسخ خواهیم گشت.
وقتی
یک سازه را مشاهده میکنیم- مثلاً ساختمان، ماشین، ابزار یا ظرف یا هر
چیز دیگری- برای دریافت اطلاعات پیرامون آن و درک کاربردش، از سازندۀ
آن سؤال میکنیم. به همین دلیل است که سازنده، بروشوری تهیه میکند که
حاوی تمام کالاهای موجود برای فروش، اطلاعات مفصل درمورد سودمند بودن
آن، و همچنین دستورالعملهای مربوط به طرز کار صحیح آن میباشد. اگر
کسی این دستورالعملها را دنبال نکند، قطعیترین مسألهای که برایش
پیش میآید این است که آن وسیله را بیاستفاده رها میسازد، یا خرابش
میکند، یا خودِ کاربر ممکن است دچار آسیب شود و یا حتی حادثهای جدی
برایش پیش بیاید! بنابراین، طبیعی است برای درک دلیل دقیق این موضوع که
چرا پیشرفتهترین و پیچیدهترین مخلوق این جهان، یعنی انسان آفریده شد،
باید از خالق او بپرسیم که چه سرنوشتی برای او در نظر داشت یا تعیین
نمود. پاسخی که خودِ خدا به ما میدهد چیست؟
دیدیم
که خدای تثلیث تصمیمی اتخاذ کرد: «انسان را به صورت ما و موافق شبیه
ما بسازیم» (پیدایش ١ :۲۶). اما بلافاصله پس از آن میخوانیم: «پس
خدا انسان را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید»
(پیدایش ١ :۲۷). نمیگوید «و به شباهت خود.» ممکن است بپرسیم
چرا.
تصمیم
اولیۀ خدا این بود که انسان را «به صورت» و «به شباهت» خدا بیافریند.
در مورد اصطلاح اول، خدا بهتنهایی دست به کار شد و انسان را «به
صورت خود» آفرید. او به انسان عقل و ذهن داد تا بتواند خدا و
ارادهاش را بشناسد، قادر به برقراری ارتباط با او باشد، همچنین نسبت
به خودش هشیار بوده، بر افکار، گفتار و اعمالش کنترل داشته باشد و در
پی شناخت حقیقت برآید. همانطور که گفتیم، خدا در کنار فکر و عقل، به
انسان «ارادۀ آزاد» داده تا برای تصمیم گرفتن و عمل کردن به روشی که او
میخواهد، کاملاً آزاد باشد.
از
آنجا که خدا انسان را آفرید و به آزادی او احترام میگذاشت، اجازه داد
خودش تصمیم بگیرد
که آیا میخواهد به آن وضعیت «شباهت»
برسد یا به بیانی، شبیه خدا شود؟! اما همانطور که دیدیم، انسان در
فردوس به جای آنکه زندگیاش را با ارادۀ خدا همسو گرداند، به وی پشت
کرد. در عوض رو به شیطان کرد و جانب وی را گرفت. میدانیم که پس از آن
چه اتفاقی افتاد: انسان بهواسطۀ خطایش، خود را از خوشی و لذت فردوس و
مشارکت با خدا محروم ساخت.
ما
قبلاً این نکات را از نظر گذراندیم، اما دوباره آنها را یادآوری
میکنیم زیرا برای درک آنچه بعداً به آن خواهیم پرداخت، لازم است.
با
وجود تمام پیامدهای غمانگیزی که پس از دور شدن انسان از خدا بهوجود
آمد، خدا همچنان مشتاق بود تا هدفی را که برای خلقت انسان داشت، محقق
سازد، که این تحققِ عبارت «به شباهت [خودمان]» میباشد. بدین
نحو میتوانیم بگوییم که سرنوشت انسان این است که «شبیه» خدا و
مانند او شود، و با او در ارتباط و مشارکت باشد، و به فردوسی که خودش
را از آن محروم
کرد، بازگردد!
وقتی
دراینجا از فردوس حرف میزنیم، مسّلماً منظورمان باغ مادی عدن که از
بین رفته، نیست، بلکه منظورمان فردوس روحانی است یا همان پادشاهی
جاودان خدا که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم.
آیا
امکان دارد انسانی که «از خاک» سرشته شده، به چنین مقام والایی برسد و
مانند یگانه خدای قدوس شود؟
بگذارید از ابتدا یک شفافسازی انجام دهیم. ما نمیگوییم که انسان ممکن
است با خدا برابر شود، بلکه میگوییم میتواند «شبیه» خدا شود.
هیچ کس برابر با خدا نیست، نه فرشتگان و نه انسان، هرچقدر هم مقدس
باشند. لوسیفر که میخواست با خدا برابر شود، از رتبۀ فرشتگانِ نور
سقوط کرد و در نهایت به دیوی تاریک تبدیل شد.
اما
انسان قادر است شبیه خدا شود، زیرا خدا او را به همین منظور خلق
کرد و از همان ابتدا به او قابلیتهایی داد که به این هدف جامۀ عمل
بپوشاند. در عین حال، خدا به انسان نزدیک میشود تا در تحقق این هدف به
وی کمک کند؛ او انسان را رها نمیکند که به تنهایی با مشکلات و کشمکشها
دست و پنجه نرم کند. یوحنای انجیلنگار با الهام روح خدا بهوضوح بر ما
آشکار میسازد که در بازگشت مسیح، ما بهمعنای کامل شبیه خدا خواهیم
شد: «امّا میدانیم آنگاه که او ظهور کند، مانند او خواهیم بود»
(اول يوحنا ٣ :۲). شباهت انسان به خدا یا به بیان آبای کلیسا،
تئوسیس، در طول زندگی فعلی شروع شده و رشد مییابد، اما در زندگی
آینده [در آن دنیا] به کمال خود میرسد. ما در آنجا شکل نهایی و اساسی
تئوسیس را خواهیم داشت، زیرا در هنگام بازگشت مسیح، بدن
انسانها برخواهند خاست و با روح خود خواهد پیوست و سپس انسان کامل،
یعنی روح و جسم، شبیه خدا خواهد شد. بنابراین، جای هیچ شکی نیست که هدف
از آفرینش انسان و سرنوشت او این است که به شباهت خدا درآید و این
اتفاق میتواند رخ دهد.
با
اینهمه، این قضیه با این حقیقت بر ما مکشوف میگردد که انسانهایی وجود
داشتند که با مشارکتشان در حیات کلیسا و جد و جهد و نبردهای روحانی و
فیض خدا، خود را با خدا متحد و یکی گردانیدهاند، آنسان که پولس رسول
میتواند بگوید: «دیگر من نیستم که زندگی میکنم، بلکه مسیح است که
در من زندگی میکند» (غلاطیان ٢ :۲۰).
تئوسیس دقیقاً چیست؟
کلیسا
از این اصطلاح استفاده کرده تا وضعیت روحانیای را بیان کند که انسان
به هنگام شبیه شدن به خدا بدان دست مییابد و خود را بهشکل جدانشدنی
با او متحد میسازد. قدیسْ گریگوری، الهیدانِ مسیحی، میگوید که
تئوسیس ارتقاء انسان به بالاترین سطحی است که طبیعت بشری میتواند
بدان نائل گردد. البته، ذات خدا «نامحدود و دسترسیناپذیر» است؛ برای
انسان غیرممکن است که به آنجا برسد. اما تئوسیس بهعنوان یک طرح
و نقشۀ اخلاقی با فیض خدا قابل دستیابی است و از طریق آن میتوانیم «شریک
طبیعت الهی» شویم (دوم پطرس ١ :۴).
مفهومی مشابه در عهدجدید، الگو یا سرمشق گرفتن از خداست که مطابق با آن
انسان به درجۀ برخوردار شدن از «فکر مسیح» نائل میگردد (اول
قرنتیان ٢ :۱۶)؛ به بیان دیگر، مفهوم این اصطلاح یعنی همواره مطابق با
ارادۀ خدا فکر کردن و داشتن یک الگو در زندگی که همان عیسی مسیح، آن
«خدا-انسان» است و تلاش هرروزه برای سرمشق گرفتن و پیروی از اوست.
این
همان چیزی است که پولس رسول در پی آن بود و از سایر مؤمنین نیز دعوت
میکرد که از او الگو بگیرند: «پس، از من سرمشق بگیرید» (اول
قرنتیان ١١ :۱). او همچنین مسیحیان افسس را چنین تشویق کرده،
میفرماید: «پس...به خدا اقتدا كنيد. و در محبت رفتار نماييد،
چنانکه مسیح هم ما را محبت نمود» (افسسیان ٥ :۱-۲).
پطرس
نیز که یکی دیگر از رسولان برجستۀ مسیح بود، بر این مفهوم تأکید کرده،
میفرماید: «چه برای همین فرا خوانده شدهاید، زیرا مسیح برای شما
رنج کشید و سرمشقی گذاشت تا بر آثار قدمهای وی بفترات نماييد» (اول
پطرس ٢ :۲۱).
اگر
برای شخصی، درک این مطلب سخت باشد که چگونه باید از خدای نادیدنی سرمشق
گرفت، میتواند زندگی مسیح را که در جامعۀ بشری زیست، مطالعه کند و از
پی قدمهایی که برای ما بهجا گذاشت، گام بردارد. این دقیقاً همان مطلبی
است که یوحنای انجیلنگار، شاگردِ محبت شرح میدهد: «آن که میگوید
در وى میمانم، باید همانگونه رفتار کند که عیسی رفتار مى نمود»
(اول یوحنا ٢ :۶).
انسان
چگونه و تحت چه شرایطی میتواند مانند خدا شود؟
انسان
مطلقاً نمیتواند بهتنهایی و با تکیه به قدرت خویش شبیه خدا شود، مهم
نیست که چقدر تلاش یا تقلا کند. خداوندگار فرمود: «جدا از من، هیچ
نمیتوانید کرد» (یوحنا ١٥ :۵).
خدا
خودش از بالا این امکان، کمک و فیض را فراهم میسازد تا انسان به
تئوسیس برسد. دقیقاً به همین دلیل است که پسر خدا انسان شد تا
تئوسیس ماهیت بشری را به عرصۀ عمل وارد سازد، چیزی که تنها در فضای
روحانی کلیسا، یعنی بدن مسیح و آن دسته از اعضای کلیسا که به ایمان
راستین معترفاند و به آن عمل میکنند، حاصل میگردد.
اما
در عین حال، برای انسان مهم است که مشتاق باشد آزادانه عمل کند تا به
تئوسیسِ خود نائل گردد. اساساً این امر با مشارکت ایماندار در رازهای
مقدس کلیسا اتفاق خواهد افتاد. وقتی شخصی به مسیح بهعنوان خدا ایمان
میآورد، از راه و روش زندگی گذشتۀ خود توبه میکند، با ایمان تعمید
میگیرد، آنگاه «مسیح را در بر کرده» (غلاطیان ٣ :۲۷)، قدوسیت
را به تن میکند، احیا میشود و با عشای ربانی «در بدن... او»
شریک و سهیم میگردد (افسسیان ٣ :۶).[1]
از آن
پس، مسیح در او ساکن است و او در مسیح (یوحنا ٦ :۵۶). حیات تازۀ
روحانی بدین نحو پرورش مییابد و انسان راه رسیدن به تئوسیس را
در پیش میگیرد. وجود فرد با دریافت بدن و خون مقدس با «خمیرمایۀ الهی»
پر میشود و «او را همچون خدا» میگرداند. آیۀ مربوط به خدمت
آمادهسازی برای عشای ربانی بهطور خاص همین مطلب را بیان میکند: «این
بدن خداست که مرا قوت داده و همچون او میگرداند؛ بدن خدا روح مرا
همچون خدا میگرداند و بهشکلی عجیب [یا رمزآلود] ذهن مرا تغذیه میکند.»
تئوسیس با اتحاد رمزآلود ایماندار با مسیح به یک واقعیت تبدیل
میگردد، بدین ترتیب که شخص مشتاق مشارکت در حیات کلیسا میشود. بدین
شکل، شبیه خدا شدن در زندگی روزمرۀ ایماندار، نتایجی آنی به بار
میآورد. این فرایند در زندگی روی این زمین آغاز میگردد و پیوسته
ادامه مییابد، اما در پادشاهی آسمانی خدا به شکل نهایی خود خواهد
رسید.
آیا
ایماندار تنها با شرکت کردن در رازهای کلیسا به شباهت خدا دست مییابد؟
آیا لازم نیست کار دیگری انجام دهد؟
رازهای مقدسی که بدانها اشاره کردیم، اساس و بنیاد ملاقات انسان با خدا
را شکل میدهند. در عین حال، شخص ایماندار با اطاعت داوطلبانه از
فرمانهای خدا، نافرمانی آدم و حوا را خنثی میسازد. صرفاً خواندن و
دانستن کتابمقدس- که شریعت خدا در آن ذکر شده- کافی نیست، بلکه انسان
باید ارادۀ خدا را در زندگیاش به انجام برساند.
تعلیم اخلاقی و جزمی کلیسا بهسان تابلوی راهنمایی است که
قدمهای ایماندار را به سوی خداگونگی و لذت جاودان پادشاهی آسمان هدایت
میکند.
عیسی
مسیح دربارۀ این موضوع به صراحت با شاگردان خویش سخن گفت و فرمود: «اگر
مرا دوست بدارید، احکام مرا نگاه خواهید داشت» (یوحنا ١٤ :۱۵)؛ و
نیز: «دوستان من شمایید اگر آنچه به شما حکم میکنم، به جا آريد»
(یوحنا ١٥ :۱۴). به همین دلیل است که یوحنای انجیلنگار در واکنش به
سخنان خداوندگار روشن میسازد که «ازآن جهت كه احکام او را نگاه
میداريم و به آنچه پسنديده اوست، عمل مینماييم» (اول یوحنا ٣
:۲۲).
در
نتیجه، برای آنکه بتوانیم احکام خدا را نگاه داریم، باید آنها را
بشناسیم. به همین دلیل است که مزمورنگار میفرماید: «شریعت تو را
چقدر دوست میدارم! تمامی روز تفکر من است» (مزمور ۱۱۹:۹۷). کلیسا
به ایمانداران توصیه میکند که کتابمقدس را هر روز مطالعه کنند؛ به
همین دلیل است که ما روزانه در جلسات مقدس کلیسا، متونی را با ترتیب و
نظمی خاص، از کلام میخوانیم.
اما
هیچ کس این عمل را یک وظیفه یا تکلیفی خستهکننده نپندارد. ما باید
احساس کنیم که کلام کتابمقدس مانند آبی تازه به رهرو حیات میبخشد
(م.ک. یوحنا ٤ :۱۴)؛ خوراکی است قوتبخش برای روح گرسنه (م.ک.
متی ۴:۴)؛ همچنین، بسان نوری هدایتبخش در راه ایماندار (م.ک. مزمور
١١٩ :۱۰۵)، عسلی شیرین به مذاق (م.ک. مزمور ١١٩ :۱۰۳)، گنجی بینهایت
ارزشمندتر از «هزاران پاره سیم و زر» (مزمور ١١٩ :۷۲) و سلاحی
قدرتمند است که تیرهای شریر را بیاثر میگرداند. عیسی نیز بر روی کوه
وسوسهها با کلام صادرشده از کتابمقدس شیطان را مغلوب ساخت (م.ک.
متی ۴:۴، ۷، ۱۰).
بدین
نحو، ایمانداری که هر روز از کلام خدا تغذیه میکند، در مفاهیم آن
عمیقتر و عمیقتر میشود، و به درکی کاملتر دربارۀ ارادۀ خداوند دست
مییابد، و با قوتِ فیض خدا برای اجرای وفادارانۀ آن تلاش میکند، و در
نهایت به مقصد خود میرسد.
انسان
در چه مواردی میتواند شبیه خدا شود؟
کلام
خدا پاسخ را به ما میدهد:
*«مقدّس
باشید، زیرا من قدّوسم» (اول پطرس ١ :۱۶)؛ «ارادۀ خدا این است
که مقدّس باشید» (اول تسالونیکیان ٤ :۳)؛ «مقدّس باشید، زیرا
بدون قدّوسیت هیچکس خداوند را نخواهد دید» (عبرانیان ١٢ :۱۴).
خدا
قدوس است. انسان برای اینکه شبیه او شود، لازم است از طریق
توبه، مُصرّانه در پی این باشد که گناه را از میان بردارد و «هرآنچه
راست است، هرآنچه والاست، هرآنچه درست است، هرآنچه پاک است، هرآنچه
دوستداشتنی و هرآنچه ستودنی است، بدان [بیندیشد، دربارۀ آن صحبت
کند و آن را به اجرا درآورد]. اگر چیزی عالی است و شایان ستایش...»
(فیلیپیان ٤ :۸).
*«خدا
محبت است و کسی که در محبت ساکن است، در خدا ساکن است و خدا در
او» (اول یوحنا ٤ :۱۶). بنابراین، برای اینکه ایماندار شبیه خدا
شود، باید نخست دقت کند که محبتش را نسبت به خدا و انسانهای دیگر فارغ
از اینکه چه کسی هستند، افزایش دهد. جالب توجه است که خداوند در روز
داوری نهایی دنیا، با استفاده از محبت عملی بهعنوان یک معیار اساسی
تمام انسانها را داوری خواهد کرد. او پادشاهی خود را تنها به کسانی عطا
خواهد کرد که با محبت زندگی کردهاند (م.ک. متی ٢٥ :۳۴-۴۶).
*«خداوند
عادل است، او اعمال پارسایانه را دوست میدارد؛ صالحان روی او
را نظاره خواهند کرد» (مزمور ١١ :۷)؛ «او خدای امین و از ظلم
مبرا» است (تثنیه ٣٢ :۴). لذا، ایماندار نیز فراخوانده شده تا از
هر نوع بیعدالتی دوری کند، عادلانه فکر کند و بر اساس عدالت رفتار
نماید تا در این زمینه نیز شبیه یگانه عادل مطلق که همان خداست، بشود.
*خداوندگار اعلان نموده که «خدا راست است» (یوحنا ٣
:۳۳، ترجمۀ قدیم)؛ «من ... راستی... هستم» (یوحنا ١٤ :۶).
ایماندار در این زمینه نیز فراخوانده شده که از خدا الگو بگیرد. هیچ
دروغی نباید از دهان او بیرون آید و نباید در اعمال فریبکارانه دست
داشته باشد. پولس رسول که روح خدا را دارد، ما را ترغیب کرده،
میفرماید: «انسانيت تازه را که
به صورت خدا در عدالت و قدّوسیت حقیقی، آفريده شده لست بپوشيد. پس از
دروغ روی برتافته، هر یک با همسایۀ خود سخن به راستی گویید، چرا که ما
همه، اعضای یکدیگریم» (افسسیان ٤ :۲۴-۲۵).
نکتههای دیگری را نیز میبینیم که از طريق آنها میتوانیم شبیه خدا
شویم، یعنی در شخصِ آن «کلام» جسمشدۀ خدا، خداوندگارمان عیسی مسیح.
برخی از آنها که بسیار مهم و حیاتی بوده، از سوی عهدجدید به ما معرفی
میشود، عبارتند از:
*
مهربانی: خداوندگار میفرماید: «از من تعلیم یابید، زیرا حلیم و
افتادهدل هستم، و در جانهای خویش آسایش خواهید یافت» (متی ١١
:۲۹). عیسی حتی در زمانی که به او توهین میشد، شلاقش میزدند و
مصلوبش میکردند، مهربانی خویش را نشان داد- او نمونهای است برای تمام
ما که این نصیحت را آویزۀ گوش خود سازیم: «خادم خداوند نباید نزاع
کند، بلکه باید با همه مهربان باشد و قادر به تعلیم و بردبار. باید
مخالفان را بهنرمی ارشاد کند» (دوم تیموتائوس ٢ :۲۴-۲۵).
*خیرخواهی
و نیکوکاری: «مهربانی و لطف نجاتدهندۀ ما خدا آشکار
شد... بهواسطۀ منجی ما عیسی مسیح» (تیتوس ٣ :۴، ۶). اناجیل مقدس
میفرمایند: «عیسی در سرتاسر جلیل میگشت و در کنیسههای ایشان
تعلیم میداد و بشارتِ ملكوت را اعلام میکرد و هر درد و بیماری مردم
را شفا میبخشید» (متی ٤
:۲۳). و نه تنها در فلسطین، بلکه «آوازهاش در سرتاسر سوریه پیچید
و مردم همۀ بیماران را که به انواع امراض و دردها دچار بودند، و نیز
دیوزدگان و مصروعان و مفلوجان را نزد او میآوردند و ايشان را شفا
میبخشید» (متی ٤ :۲۴). خداوندگار در طول سه سال خدمت علنیاش،
پیوسته در حق نیازمندان اعمال نیک انجام میداد. او مردم دردمند و
غمگین را تسلی میداد؛ به هزاران نفر از مردم گرسنه خوراک داد؛ افرادی
را که در وسط دریای طوفانی به خطر افتاده بودند، نجات بخشید؛ و حتی
آنانی را که مرده بودند، زنده کرد تا مایۀ تسلی بستگان و
خانوادههایشان شود. اناجیل مقدس پر از معجزاتی هستند که عیسی برای
خیریت مردم انجام میداد. به همین دلیل است که در جلسات مقدس خود، اغلب
عیسی را «خیرخواه»، «دوستدار انسان»، «رحیم»، «مدافع حیات ما»، «دلسوز»
میخوانیم، و از سایر عبارات مشابه استفاده میکنیم تا با آن شکرگزاری
و قدردانی خود را نسبت به احسان و نیکوییهای فراوان او نشان دهیم.
اما
اگر خداوندگارمان را صرفاً بهعنوان مردی خیرخواه و رحیم بشناسیم، او
از ما خشنود و راضی نمیشود. او از ما میخواهد شبیه او نیز بشویم؛ به
همین دلیل است که ما را چنین ترغیب کرده، میفرماید: «پس رحیم
باشید، چنانکه پدر شما نيز رحیم است» (لوقا ٦ :۳۶).
[1] صفتی که پولس در متن اصلی بهکار میگیرد، مفهوم وجودشناختیِ
syssomos
(syn= با
یکدیگر یا از یک+ soma= بدن)، از یک بدن یا شریک در بدن مسیح میباشد. (یادداشت مترجم)
|