ایمان و زندگی اورتودکس
خلاصۀ اصول اعتقادات

                                     بخش 1  -  ایمان یک مسیحی اورتودکس

                                              فصل  6  -  صفات خدا

  

پس آیا قادر نیستیم بدانیم خدا چیست؟

 

هرچند قادر به درک و شناخت ذات خدا نیستیم، اما در جایگاهی قرار داریم که می‌توانیم نیروها یا به‌عبارتی، صفات او را بشناسیم.

برخی از صفات خدا چنانکه در جهان آشکار می‌شوند، عبارتند از:

دانای مطلق: از آنجا که ذات خدا نامحدود است، دانایی او نیز بی‌حد و حصر می‌باشد. خدا نه تنها از آنچه در جهان دارد اتفاق می‌افتد یا آنچه اتفاق افتاده، باخبر است، بلکه از امور آینده نیز خبر دارد. برای خدا هیچ زمان حال یا آینده‌ای وجود ندارد، بلکه همه چیز در برابر او مثل حال استمراری است. خدا نه تنها از آنچه مردم انجام می‌دهند باخبر است، بلکه از تفکر ایشان نیز آگاهی دارد. «خداوند از اندیشه‌ورزی‌های حکیمان آگاه است...» (۱-قرن ۳:­۲۰).

عالم مطلق: پولس رسول حکمت خدا را «گوناگون» می‌نامد (افس ۳:­۱۰) و از روی شگفتی اعلان کرده، می‌فرماید: «وه که چه ژرف است دولت و حکمت و علم خدا» (روم ۱۱:­۳۳). داوودِ پادشاه و نبی نیز پس از ستایش کارهای عجیب، او چنین شهادت می‌دهد: «ای خداوند، کارهای تو چه بسیار است! آنها را جملگی به حکمت خویش به عمل آورده‌ای!» (مز ۱۰۴­:۲۴). خدا به‌عنوان یگانه و عالی‌ترین حکیم توصیف شده است؛ تنها حکیمِ مطلق: «هم او را که یگانه خدای حکیم است... تا به ابد جلال باد!» (روم ۱۶:­۲۷)، «بر آن خدای یکتا و نجات‌دهندۀ ما... جلال... باد!» (یهودا ۲۵).

قادر مطلق: خدا می‌تواند هر کاری را و به هر میزان که دوست دارد، انجام دهد. هیچ چیز برای خدا غیرممکن نیست. جبرئیلِ فرشته به مریم باکره گفت: «نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست!» (لوقا ۱:­۳۷). خداوند به ابراهیم گفت: «آیا هیچ کاری هست که برای خداوند دشوار باشد؟» (پید ۱۸:­۱۴). اما با اینکه خدا قادر است هر کاری را که می‌خواهد انجام دهد، اما نمی‌خواهد دست به انجام هر کاری که می‌تواند، بزند؛ و به همین دلیل هیچ کاری را که درخورِ حکمت، محبت و سایر صفاتش نیست، انجام نمی‌دهد.

مشیت الهى: خدا از همان ابتدای خلقت عالم، قوانین طبیعی را وضع کرد تا جهان تحت کنترل و تسلط باشد. خالق حکیم، از نظارت، حکمرانی و مداخله- هر زمان که لازم باشد- دست نمی‌کشد تا همه چیز بر اساس نقشۀ او پیش برود. خدا برای عالی‌ترین خلقت خود که انسان می‌باشد، حفاظت و مراقبت خاصی قائل است تا نیازهای حیاتی و مادی زندگی‌اش تأمین گردد و هر آنچه برای تحقق سرنوشت خویش نیاز دارد، مهیا شود و مستحق بهره‌مند شدن از نیکویی‌های جاودان پادشاهی خدا شود. این تدارک و مراقبت مستقیم و مداوم خدا برای دنیا به جهت تحقق رسالت و سرنوشت آن، مشیت الاهی نام دارد. کتاب‌مقدس اغلب مشیت خدا را برای کل خلقتش، و به‌خصوص برای انسان به تصویر می‌کشد. در مزمور فوق‌العادۀ ۱۰۴، که در آن زیبایی و شکوه آسمان و زمین ستایش می‌شود، مزمورنگار با سپاس و شکرگزاری فراوان، خدا را مخاطب قرار داده، می‌نویسد: «چشم امید اینان جملگی بر توست، تا خوراک ایشان را در وقتش برسانی. چون این را به آنها می‌بخشی، آن را گرد می‌آورند؛ چون دست خویش را می‌گشایی، از چیزهای نیکو سیر می‌شوند.» (مز ۱۰۴:­۲۷-۲۸). در خصوص تدارک خدا برای انسان، خداوندگار بر ما آشکار فرموده که خدا حتی به فکر جزئیات زندگی‌ ما نیز هست: «حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است» (مت ۱۰:­۳۰). مفهوم این متن در این واقعیت نهفته است که خدا حتی از چیزهایی که خودمان کمترین توجه را بدانها داریم، باخبر است و آنها را پیگیری می‌کند. ما در انجیل متی با متونی مشابه برخورد می‌کنیم که در آنها به مشیت الاهی اشاره شده که حتی به سوسنهای صحرا و پرندگان نیز رسیدگی و توجه می‌کند (م.ک. ۶:۲۶-۳۳).

قدوسیت: خدا بنا بر طبیعتش، قدوس و منبع قدوسیت است، به‌طوری که فرشته‌ها و انسانها تقدس را از او می‌گیرند. همین قدوسیت خداست که فرشتگان به‌خاطر آن، او را بی‌وقفه ستایش می‌کنند و سرودهایی می‌خوانند نظیر آنچه اشعیای نبی شنید: «قدوس، قدوس، قدوس است خداوندِ لشکرها؛ تمامی زمین از جلال او مملو است» (اش ۶:­۳). ما این سرود را در هر آیین نیایش می‌خوانیم. گونه‌ای از آن به «سه‌گانۀ قدوسیت خدا» معروف است که ما در هر جلسه از کلیسایمان، و نیز ایمانداران در دعاهای شخصی خویش می‌خوانند.[1] نام «سه‌گانۀ قدوسیت خدا» به تمام سه شخص تثلیث مقدس اشاره دارد. خدا برتر و فراتر از هر نوع قدوسیتی است.

عدالت: داوودِ پادشاه و نبی بنا بر تجربۀ خود، بدین موضوع پی می‌برد: «خداوند عادل است، او اعمال پارسایانه را دوست می‌دارد» (مز‌ ۱۱:­۷). کتاب‌مقدس بارها به عدالت خدا اشاره می‌کند. هدف عدالت در اعمال خدا، حفظ هماهنگی و توازن در دنیا، محدود کردن و از میان برداشتن دروغ، شرارت، بی‌عدالتی و تمام تخطی‌ها از ارادۀ خداست که انسان را از او جدا می‌سازد و او را به ناامیدی و بدبختی می‌کشاند. او با برقراری عدالتش، به‌عنوان یک مربی یا معلم نیکو عمل می‌کند، یعنی از فرد پارسا حفاظت کرده و به وی پاداش می‌دهد، اما فرد بی‌خدا و ناپرهیزکار را اصلاح می‌کند، که این کار به سود همه است. با این‌همه، او عدالتش را با خیرخواهی‌اش همراه می‌سازد. هنگامی که برای اصلاح انسان از مقیاسهای آموزشی برابر و منصفانه استفاده می‌کند، این کار را به نفع همگان انجام می‌دهد. عدالت خدا به منظور نجات است.

راستی: بر طبق فرمایش یوحنای انجیل‌نگار: «خدا سرچشمۀ راستی است» (یوحنا ۳:­۳۳، ترجمۀ تفسیری). او در عهدقدیم به‌عنوان «خدای راستی» اعلان شده که «راستی را می‌جوید» (مز ۳۱:­۶، ۲۴). او در عهدجدید «خدای منزّه از هر دروغ» معرفی شده (تیت ۱:­۲) که هرگز وعده‌هایش دروغ نیست (م.ک. ۲-تیمو ۲:­۱۳). به‌رغم همه چیز، خداوندگار به روشنی اعلان نمود و فرمود: «من راه و راستى و حيات هستم» (یوحنا ۱۴:­۶) و در مقابل پیلاتس گفت: «من از این رو زاده شدم و بجهت این در جهان آمدم تا به راستى شهادت دهم» (یوحنا ۱۸:­۳۷). کتاب‌مقدس پر از جملاتی است پیرامون این موضوع که خدا، خدای راستین و حقیقی است، هر آنچه گفته راست است و به حقیقت می‌پیوندد و او راستی را دوست دارد و غیره. خدا در همۀ امور راستی دارد و کلام او به معنای واقعی، حقیقت است. دقیقاً به همین علت است که به شکلی مطلق به او اعتماد داریم. پسر (عیسی مسیح)، همان «کلام» خدای پدر، یگانه خدای حقیقی را به‌عنوان حقیقت منحصربه‌فرد آشکار می‌سازد و انسان با شناخت پسر، به شناخت پدر دست می‌یابد (م.ک. یوحنا ۱۴:­۶-۱۰).

محبت: یوحنای انجیل‌نگار اعلان می‌کند که «خدا محبت است» (۱-یوحنا ۴:­۱۶)؛ او به‌ رسول محبت نیز معروف است، زیرا به طریقی منحصربه‌فرد به محبت خدا پاسخ گفته بود. «پس ما محبتی را که خدا به ما دارد شناخته‌ایم و به آن اعتماد داریم» (۱-یوحنا ۴:­۱۶). وی همچنین بنا بر تجربۀ شخصی، اعلان می‌کند که «ما محبت می‌کنیم زیرا او نخست ما را محبت کرد» (۱-یوحنا ‌۴:­۱۹). خدا بنا بر طبیعت خویش، نه تنها محبت دارد، بلکه سراسر محبت است. او فرشتگان را از روی محبت خویش آفرید تا در قدوسیت او سهیم شوند و با او تمتع ببرند. او از روی محبت، دنیا و انسان را خلق کرد و انسان را در بهشت قرار داد تا از خوشی و مصاحبت با او لذت ببرد. حتی زمانی که انسان از او جدا شد و در گناه سقوط کرد، خدا او را ترک ننمود، همانطور که یوحنای انجیل‌نگار، به‌نحوی گویا می‌نویسد: «زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد» (یوحنا ۳:­۱۶). حتی همین موضوع به تنهایی ثابت می‌کند محبتی همچون محبت خدا وجود ندارد. خودِ مسیح با این جمله بر این مطلب تأکید کرد و فرمود: «محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند. دوستان من شمایید...» (یوحنا ۱۵:­۱۳-۱۴).

بنابراین می‌بینیم که محبت در روابط خدا با انسان حکمفرماست. اکنون مسأله اینجاست که آیا انسان نیز مشتاقانه به محبت خدا پاسخ می‌دهد؟

 

خدا از چه زمانی وجود داشته؟

 

ما در اصطلاح الآهیاتی می‌گوییم که خدا anarchos است. او ابتدایی ندارد. زمان مفهومی است که با خلقت جهان آغاز می‌شود. زمان چیست؟ زمان سلسلۀ حوادث است. ما چرخش کامل زمین به دور خورشید را محاسبه می‌کنیم، آن را ۲۴ دورۀ زمانی مساوی منظور می‌کنیم، که به آن ساعت می‌گوییم؛ ساعت به ۶۰ بخش مساوی تقسیم می‌شود که به آنها دقیقه می‌گوییم.

اما اگر زمین، خورشید، این دنیا و انسان وجود نداشت، زمان چگونه محاسبه می‌شد؟ در اصل، هیچ زمانی وجود نمی‌داشت. به همین دلیل است که وجود خدا در مفهوم زمان قرار نمی‌گیرد و از این‌رو می‌گوییم که خدا فراتر از زمان است و آغازی ندارد. پولس رسول می‌گوید «حکمت خدا ... در رازی نهان بود و خدا آن را پیش از آغاز زمان (یعنی حتی قبل از خلقت دنیا که در زمان به وقوع پیوست)، برای جلال ما مقرر فرمود» (۱-قرن ۲:­۷).

در اینجا می‌توانیم اضافه کنیم که خدا با Anarchos بودنش، فناناپذیر نیز هست زیرا در روح هیچ مرگ و فسادی نیست. «پیش از آنکه کوهها زاده شوند، یا تو زمین و جهان را به وجود آوری، از ازل تا به ابد تو خدایی» (مز ۹۰:­۲)؛ «اما تو همان هستی، و سالهای تو را پایانی نیست!» (مز ۱۰۲:­۲۷)؛ خدا تا ابد وجود دارد و باقی می‌ماند.

کسی که به خدای حقیقی ایمان دارد و رابطه‌ای دائمی با او برقرار می‌کند، به‌طور خاص خوشبخت و سعادتمند است، زیرا اطمینان دارد که در هر شرایطی تنها، درمانده و بدون ‌حمایت و حفاظت نخواهد بود. انسان می‌داند که خدا که پر از محبت است و به‌عنوان دانای مطلق، از تمام مشکلات او باخبر است. همچنین، به‌عنوان قادر مطلق قدرت این را دارد که به شکلی ثمربخش، به آن شرایط رسیدگی کند. او به‌عنوان حکمت مطلق، بهترین راه را برای رهایی فرد از شرایط سختی که در آن قرار دارد، پیدا خواهد کرد. او به‌عنوان خدای فناناپذیر، جاودانگی و ابدیت را عطا می‌کند، و به فرد این نیرو را می‌بخشد که از مرگ نهراسد. مشیت دلسوزانۀ خدا همواره و حتی در جزئی‌ترین قسمتهای زندگی انسان، وجود دارد. انسان تنها با طلب یاری از خدا و با دعایی صمیمی، در تمام این برکات سهیم می‌شود، همچنین بر طبق تأیید خودِ خداوند که فرمود: «اگر ایمان داشته باشید، هرآنچه در دعا درخواست کنید، خواهید یافت» (مت ۲۱:­۲۲).



[1] «سه‌گانۀ قدوسیت خدا» (به یونانی، Trisagion) چنین است: «خدای قدوس، قدوس قادر مطلق، قدوس فنا ناپذیر، بر ما رحم فرما.» (یادداشت مترجم)