ایمان و زندگی اورتودکس
بخش 1
- ایمان
یک مسیحی اورتودکس
آنانی
که در زمان عیسی میزیستند و به سخنان او گوش فرا میدادند، داشتند حقیقت را از
زبان او فرامیگرفتند. اما چطور میتوانیم دقیقاً آنچه را که مسیح پس از گذشت
این همه قرون گفته، بشنویم؟
روح القدس اقدامات و پیشبینیهای لازم را برای این مسالٔه کرده است.
او شاگردان عیسی را که با وی میزیستند، پیوسته تا زمان صعودش به آسمان ترغیب
نمود که کلام و اَعمال مهم عیسی را که برای نجات ما ضروری میباشند، به رشتۀ
تحریر درآورند. این نوشتهها اناجیل نام دارند زیرا حاوی «مژده» یا خبر خوش
هستند: فرشته به شبانان گفت: «بشارتی برایتان دارم... امروز...
نجاتدهندهای برای شما به دنیا آمد. او خداوندْ مسیح است»
(لوقا ۲:۱۰-۱۱). او بود که برای گناهان ما کشته شد، قدرت شیطان را در هم شکست
و با رستاخیزش حیات جاودان را برای آنانی که به او ایمان میآورند و در کلیسایش
تعمید میگیرند، فراهم میسازد.
چند
نفر اناجیل را به رشتۀ تحریر درآوردهاند؟
نویسندگان انجیلها چهار تن هستند:
متی: او یکی از
دوازده شاگرد بود. وی در ابتدا انجیلش را به زبان عبری نوشت که حاوی «کلام
خداوندگار» میباشد، یعنی تعلیمی که تنها از آنِ خداوندگار است. انجیل به شکلی
که اکنون در دسترس است و نام متی را بر خود دارد، بین سالهای ۶۰ تا ۶۶ م. از
سوی متی به زبان یونانی نوشته شد.
مرقس: نام مادرش مریم
بود که خانهای بزرگ در اورشلیم داشت و مسیحیان اولیه در آنجا جمع میشدند و
جلسات دعا را برگزار میکردند. پطرسِ رسول مرقس را «پسر» خود میخواند، بدین
معنا که وی پسر روحانی اوست. بدیهی است که مرقس آنچه را که از پطرس دریافت
نموده، در انجیل خود مینویسد؛ پطرس شاهد تمام وقایع زندگی خداوندگار بود و از
ابتدا تا انتها تمام تعالیم او را شنیده بود. او این انجیل را بین سالهای ۶۵ تا
۷۰ م. نوشت.
لوقا: او اهل انطاکیۀ
سوریه بود و با رسولان مقدس در ارتباط بود. بعداً بهعنوان یک پزشک در سفرهای
پولس رسول با وی همراه شد. وی بعدها بهعنوان یک مورخ تمام آنچه را که پولس
دربارۀ عیسی مسیح موعظه میکرد، بهصورت نظاممند به رشتۀ تحریر درآورد. علاوه
بر این، لوقا خود به اورشلیم سفر کرده و با مریم، مادر مقدس عیسی دیدار کرده
بود. بنابراین قادر بود تمام وقایع زندگی عیسی را با جزئیات در انجیل خود ثبت
کند، وقایعی که انجیلنویسان دیگر بدانها اشاره نکرده بودند. لوقا انجیل خود را
بین سالهای ۵۵ تا ۶۰ م. نوشت و هدف نخست او فراهمساختن اطلاعاتی شفاف در زمینۀ
حقایق ایمان مسیحی برای تئوفیلوس[1]- یک مقام
بلندپایه- و سایر ایمانداران بود.
یوحنا: او یکی از
نخستین شاگردانی بود که عیسی به جلیل دعوت نمود تا از او پیروی کند؛ و یکی از
سه نفری بود- همراه با پطرس و برادرش یعقوب- که خداوندگار به هنگام زنده کردن
دختر یایروس از مردگان و همچنین تبدیل هئیت خویش در کوه تابور، با خود همراه
داشت. او همواره و تا جلجتا، مکان مصلوب شدن عیسی، با وی بود. یوحنا بهعنوان
«شاگرد محبت» شناخته شده، چون محبتی عظیم نسبت به عیسی داشت. خداوندگار با
سپردن مادرش به یوحنا، به وی حرمت نهاد، هنگامی که از روی صلیب فرمود: «اینک
مادرت» (یوحنا ۱۹:۲۷). یوحنا پس از شهادت پولس رسول و ویرانی اورشلیم به
دست ژنرال تیتوس (۷۰ م.)، در افسس ساکن شد و در آنجا بین سالهای ۸۵ تا ۹۵ انجیل
خود را به رشتۀ تحریر درآورد.
باید بگوییم که در این مقطع، کلیسا پذیرفته بود که این اناجیل مقدس
دارای اعتبار و سندیت بوده، تحت الهام روحالقدس نوشته شدهاند و مجموعهای از
آیات بر اساس آن تنظیم کرد تا ایمانداران برای قرائت روزانه و در جلسات پرستش
از آن استفاده کنند. تا امروز هم ما در کلیساهای خود، هر روز و در تمام طول سال
آیاتی را از اناجیل مقدس خود قرائت میکنیم. بدین ترتیب، در طول یک سال، کل
اناجیل خوانده میشوند. به مسیحیان اورتودکس نیز توصیه میشود که هر روز متنی
را از انجیل بخوانند و سعی کنند زندگی خود را با الگو و تعلیم خداوندگار وفق
دهند.
خواندن روزانۀ اناجیل مقدس در کلیساها علاوه بر تمام مزایایی که داشت،
باعث میشد که تا قرنها چیزی از متون کم و چیزی به آن اضافه نشود و از تغییرات
مخرب جلوگیری بهعمل آید. بدین ترتیب میدانیم که نسخۀ اصلی اناجیل به زبان
یونانی، که امروز در دست داریم، همان نسخۀ معتبر و موثق است. پایۀ تمام
آموزههای کلیسا بر روی همین متن گذاشته شده است. کلیسای اورتودکس تنها آنچه را
که در اناجیل مقدس نوشته شده، بهعنوان آموزه میپذیرد. بدین طریق، ما از ایمان
خود مطمئن هستیم.
مشخصاً کلیسای ما برای این کتابِ مقدس که حاوی چهار انجیل است، احترام
زیادی قائل میباشد. همچنین، آن را در مقدسترین محل کلیسا یعنی سکوی مقدس یا
Bema
(ناحیۀ محراب) و در حقیقت در مرکز میز مقدس قرار میدهد. در طول مراسم آیین
نیایش، کمی قبل از خواندن متن روز از انجیل، کشیش برگزارکنندۀ آیین، با رعایت
تشریفات و با همراهی مشایعتکنندگان، کتاب مقدس را (که ما آن را انجیل مقدس
مینامیم) در دست میگیرد، در حالی که دستانش را بالا گرفته و در جماعت قدم
میزند، در مرکز صحن کلیسا توقف میکند و کتاب را بلند کرده، اعلان میکند:
«حکمت. برخیز»؛ یعنی انجیل مقدس که حاوی زندگی و تعلیم مسیح است، مظهر خودِ
مسیح است که «قدرت خدا و حکمت خداست» (۱-قرن ۱:۲۴). جماعت گویی
که مسیح را در برابر خود
می
بینند، پاسخ میدهند: «بیایید مسیح را بپرستیم و در مقابل او زانو زنیم؛ پسرِ خدا ما را
نجات ده...»، درست همانطور که مردم در آن دوران، عیسی را میدیدند، زمانی
که آنان را در شهرها و روستاهای فلسطین ملاقات کرده، بدیشان تعلیم میداد.
همچنین، در طول مراسم صبحگاهی یکشنبهها، بعد از خواندن متنی از انجیل
مقدس، که اشاره به رستاخیز مسیح دارد، انجیل مقدس جلو آورده میشود. کشیش انجیل
مقدس را که قبلاً گفتیم نماد عیسی مسیح است، از میز مقدس، که نماد قبر مسیح
است، برمیدارد. او به محراب یا سکوی مقدس میرود، زیرا وقتی خداوندگار
از مردگان برخاست، از قبرش بیرون آمده، به مرکز صحن میرود. سپس، ایمانداران یک
صف تشکیل داده، در مقابل انجیل مقدس که بر روی جلد آن نشان یا نماد رستاخیز
قرار دارد، تعظیم میکنند؛ سپس آن را میبوسند، درست مثل زنانی که با مُر آمده
بودند و مسیح را پس از رستاخیزش ملاقات کردند.
ما در تمام مراسم مقدس کلیسایمان، چه در داخل و چه در خارج از عمارت
کلیسا، و در مراسم راهپیمایی،
مشاهده میکنیم که انجیل مقدس همواره جایگاهی مرکزی و محوری دارد. انجیل
بهعنوان «نورِ مسیح» زندگی ایماندار ِاورتودکس را روشن میکند.
خوشبختانه با وجود تمام اختلافاتی که با آن شاخههای متفاوت داریم،
اساساً تمام شاخههای مسیحی، دستکم در رابطه با کتابهای کتاب مقدس، با یکدیگر
توافق دارند. میگویم «اساساً» چون پروتستانها ده کتاب عهدقدیم را که با عنوان
«آپوکریفا» مشخص میکنند، جزئی از متون کتاب مقدس بهشمار نمیآورند.
اما بیایید بهجز اناجیل، دربارۀ کتابهای دیگری که بخشی از «کتاب مقدس»
را تشکیل میدهند، مفصلتر بحث کنیم. در زمان خداوندگار عیسای مسیح و رسولانش،
۴۹ کتاب مقدس از زمان موسی نوشته شده بود که [یهودیان] متون آن را پیوسته در
مکانهای دعا یا بهعبارتی، کنیسههای اسرائیلیها میخواندند. این کُتُب به
زبان عبری نوشته شده بود، بهجز یکی از آنها به نام حکمت بنسیراخ که
در قرن دوم قبل از میلاد و به زبان یونانی نوشته شده بود. از زمان اسکندر کبیر،
هنگامی که این زبان بهاصطلاح «رایج» یونانی در سراسر سرزمینهای حوزۀ دریای
مدیترانه، و حتی بهشکلی عمیقتر، در آسیا که یهودیان به آنجا مهاجرت کرده
بودند، گسترش یافته بود، بسیاری از ایشان زبان عبری را فراموش کرده بودند و به
زبان یونانی صحبت میکردند. حتی در اورشلیم، یک کنیسه به زبان یونانی دایر بود.
با اقدامی از سوی پتولمی فیلادلفوس دوم (۲۸۵-۲۴۶)، پادشاه یونانیتبار مصر،
کمیتهای بزرگ متشکل از ۷۲ یهودی تحصیلکرده و حاذق در هر دو زبان یونانی و
عبری، با هدف ترجمۀ ۴۸ کتاب مقدس به زبان یونانی تشکیل شد که تا آن زمان فقط به
زبان عبری موجود بود. بعداً کتابی را که از ابتدا به زبان یونانی نوشته شد،
بدان افزودند و بدین ترتیب کتاب مقدس شکل گرفت. این مجموعه از کتابها «عهدقدیمِ
سپتواگینت» نام گرفت که به تعداد همان هفتاد مترجم اشاره دارد. مترجمین در واقع
۷۲ تن بودند، اما برای اختصار، نام «هفتاد» را روی آن ترجمه گذاشتند. این ترجمه
که کلیسای ما از آن زمان تاکنون از آن استفاده کرده، قطعاً برای رسولان مقدس
شناخته شده بود.
باید اضافه کنیم که مسیحیان و یهودیان که بعد از ویرانی اورشلیم به
سرزمینهای مختلف پراکنده شده بودند، برای قرنها از این ترجمۀ «هفتادتنان»
استفاده میکردند. اما عدهای از یهودیان تحصیلکرده و متعصب وجود داشتند که با
نام یونانیشدۀ «Masoretes» معروف بودند، ایشان از این موضوع ناراحت شده بودند که مسیحیان از
کتاب مقدس ایشان استفاده میکردند تا ثابت کنند هر آنچه در عهدقدیم در رابطه با
مسیح موعود نوشته شده، در شخصِ عیسی تحقق یافته و اجداد آنان او را به صلیب
کشیده بودند. لذا، این دسته از یهودیان پس از رد کردن ۱۰ کتاب، ۳۹ کتاب عهدقدیم
را دوباره به عبری نوشتند و عبارات و مفاهیمی را که مسیحیان از آنها بهعنوان
استدلالهایی برای ثابت کردن عقاید و تفکراتشان استفاده میکردند، حذف نمودند.
این نسخه از عهدقدیم که به زبان عبری بود، «ماسورایی» نامیده شد که از نام
یهودیان «ماسوریت»[2]
که بدست ایشان نوشته شد، گرفته شده است. پروتستانها که از کلیسای کاتولیک رومی
جدا شدند، از قرن شانزدهم این متن را پذیرفتهاند.
کلیسای کاتولیک رومی مانند کلیسای اورتودکس، ۴۹ کتاب عهدقدیم را قبول
دارد. کلیسای انگلیکن و لوتری ۴۹ کتاب عهدقدیم را قبول دارند، اما ۳۹ کتاب از
آنها را قانونی و معیار دانسته و
۱۰ کتاب دیگر را «مجاز برای خواندن» میدانند، یعنی به عبارتی خواندن آنها را
سودمند تلقی میکنند.
به
بیانی دیگر، عهدقدیم کتاب مقدس یهودیان است که قبل از مسیح نوشته شد. پس چرا
مسیحیان به این کتاب علاقه دارند؟ چرا کلیسا عهدقدیم را کتابی مقدس میدانند؟
خدا با دادن شریعتش و از طریق سایر روشهای تعلیمی فوقالعاده، قومی را
آماده میکند که از میان آنها مسیح موعود خواهد آمد.
خدا در زمانهای مختلف افرادی روشنبین، یعنی انبیاء خود را فرستاد تا
قومش را هدایت کرده و ارادهاش را به ایشان برسانند. او از طریق آیات و
نشانهها یکی پس از دیگری و از طریق انبیای روشنبین آمدن مسیح موعود را از پیش
خبر داد و مردم را در این زمینه که چگونه باید او را بهشایستگی بپذیرند، آماده
کرد. پدران بزرگ کلیسا عهد
قديم را تحت عنوان «معلمی که ما را به مسیح
میرساند» توصیف کردهاند (م.ک. ۱-قرن ۴:۱۵ و غلا ۳:۲۴). ما میبینیم که
هر آنچه عهدقدیم از پیش خبر داده، در عهدجدید تحقق یافته است. به همین دلیل
مسیح و شاگردانش به متون عهدقدیم اشاره میکنند و در واقع آن را تفسیر نیز
میکنند.
عیسی بهوضوح بیان داشت: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات
[شریعت موسی] و نوشتههای پیامبران را نسخ کنم؛ نیامدهام تا آنها را نسخ
کنم، بلکه آمدهام تا تحققشان بخشم» (مت ۵:۱۷). او در ادامۀ موعظۀ بالای
کوهِ جلیل، ده فرمانی را که در عهدقدیم آمده با جزئیات تکمیل میکند (م.ک.
مت ۵:۲۱-۴۷). از این رو، عهدقدیم و عهدجدید فینفسه به یکدیگر مربوط هستند.
یکی از آنها ما را در درک دیگری یاری میرساند. به همین علت است که هر دوِ آنها
کتابمقدس را تشکیل میدهند و کلیسا آن را بهعنوان اساس و بنیان تعالیم اخلاقی
و اعتقادی خود بهکار میگیرد.
مفهوم
اصطلاح «عهد» چیست؟ چرا دو بخش کتابمقدس عهد «قدیم» و «جدید» خوانده میشوند؟
کلمۀ «عهد» در کتابمقدس دو معنا دارد: اولی اشاره به «توافقی» دارد که
خدا با انسان بهعمل میآوَرَد، و بر طبق آن، خدا محافظت، ملکیت و اموال خود را
به انسان میدهد و انسان توافق میکند که از ارادۀ او اطاعت کند. ما این نوع
«عهد» را در مورد ابراهیم مشاهده میکنیم. خدا به ابراهیم فرمود: «دیار غربت
تو، یعنی تمام سرزمین کنعان را به تو و پس از تو به نسل تو، به ملکیت ابدی
خواهم داد...» (پید ۱۷:۸). «و اما تو! تو باید عهد مرا نگاه داری، آری،
تو و فرزندانت، پس از تو، نسل اندر نسل» (پید ۱۷:۹).
دومین مفهومِ «عهد» عبارت است از رساندن شریعت از سوی خدا به انسان و
عمل کردن انسان به آن. این امر نخستین بار بر روی کوه سینا اتفاق افتاد، زمانی
که خدا شریعت خود را به موسی داد و «آنگاه موسی همۀ سخنان خداوند را نوشت...
آنگاه کتاب عهد را برگرفت و آن را در حالی که قوم گوش فرا میدادند، برای ایشان
قرائت کرد. آنها در پاسخ گفتند: ”هرآنچه خداوند گفته است به جا خواهیم آورد و
مطیع خواهیم بود.“» (خرو ۲۴:۴،۷). آن دو لوح که موسی دریافت کرد و خلاصۀ
شریعت روی آن نوشته شده بود، «لوحهای عهد» نام دارند: «خداوند دو لوح سنگی،
یعنی لوحهای عهد را به من داد» (تث ۹:۱۱).
این همان عهدقدیمی بود که خدا به انسان داد. در نتیجه، کتابی که تمام
متون نوشته شده از سوی موسی، انبیاء و نویسندگان مقدسی که قبل از مسیح
میزیستند را در خود جای میدهد، «عهدقدیم» نامیده شده و کتاب دیگر از آنجا که
مسیح به رسولان و کلیسا داد، «عهدجدید» نامیده میشود.
عیسی نخستین کسی بود که از اصطلاح «عهدجدید» استفاده کرد. او شب قبل از
دستگیری و محکومیت به مرگ روی صلیب، و در طول شام آخری که با شاگردانش داشت،
تمام آنچه را که برای ایشان لازم و ضروری بود با جزئیات خلاصه نمود، چیزهایی که
شاگردان بدان نیاز داشتند تا بتوانند کاری را که عیسی بدیشان محول کرده بود،
ادامه دهند (م.ک. یوحنا ۱۳-۱۷). در حین شام، عیسی «جام را برگرفت و پس از
شکرگزاری آن را به شاگردان داد و گفت: ”همۀ شما از این بنوشید. این است خون من
برای عهد [جدید] که بهخاطر بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود“»
(مت ۲۶:۲۷-۲۸ و لوقا ۲۲:۲۰). از این طریق، خداوندگار با خون مقدس خود که چند
ساعت بعد بر روی صلیب ریخته شد، عهد جدید با کلیسا را تأیید نمود. بعلاوه،
کتاب مقدسی که حاوی چهار انجیل و تمام متون مقدسی میباشد که رسولان تحت الهام
روح القدس نوشتند، عهدجدید نام گرفته است.
برای اینکه یک جهتگیری درست داشته باشیم، بیایید به فهرست مطالب
کتابمقدس رجوع کنیم.
در صفحۀ فهرست مطالب و در بخش نخست، کتابهای عهدقدیم را مشاهده
میکنیم. همانطور که گفتیم، تعداد این کتابها ۴۹ عدد میباشد. این کتابها
بهلحاظ محتوایی به دستهبندیهای زیر تقسیم شدهاند:
۱.کُتُب پنجگانۀ عهدقدیم:
الف) پیدایش، ب) خروج، ج) لاویان، د) اعداد، هـ) تثنیه.
این کُتُب به موسی نسبت داده شدهاند. وقایع مهم و بسیار جالبی در این
کُتُب ثبت شده است:
آفرینش دنیا و انسان.
سقوط
نخستین زوج و پیامدهای آن.
طوفان
نوح.
دعوت
ابراهیم.
روایت
فرزندان یا نسلهای ابراهیم.
ساکن
شدن ۱۲ قبیلۀ اسرائیل در مصر.
دعوت
خدا از موسی و فرستادن او به مأموریتِ آزادسازی اسرائیلیها از چنگال اسارت
مصریان.
خروج
اسرائیلیها از مصر.
عبور
حیرتانگیز از دریای سرخ.
دریافت شریعت خدا از سوی موسی بر روی کوه سینا
ماجرای [سرگردانی] اسرائیلیها در بیابان برای چندین دهه و حفاظت معجزهآسای
خدا.
درگذشت موسی پیش از رسیدن اسرائیلیها به اریحا، که با این ماجرا پنجمین کتاب
از کُتُب پنجگانۀ عهدقدیم، یعنی تثنیه پایان میپذیرد.
۲. یوشع
وقایعی که در این کتاب نوشته شده، ادامۀ وقایع موجود در کُتُب پنجگانه
میباشد.
پس از درگذشت موسی، خدا یوشع را به رهبری قوم اسرائیل میگمارد. قوم
اسرائیل با مداخلۀ معجزهآسای خدا اریحا را به تصرف درمیآورد.
دوازده قبیلۀ اسرائیل در کنعان، «سرزمین وعده» ساکن میشوند. از این
طریق وعدۀ خدا به ابراهیم که فرموده بود نسل او در این منطقه ساکن خواهند شد،
به تحقق رسید.
خودِ یوشع نویسندۀ این کتاب محسوب میشود، البته به جز فصل آخر که به
درگذشت او اشاره دارد.
سایر کُتُب تاریخی عهدقدیم، به ترتیبِ ترجمۀ سپتواگینت عبارتند از:
۳. داوران
۴. روت
۵. اول، دوم، سوم و چهارم پادشاهان
۶. اول و دوم تواریخ
۷. اول و دوم عزرا
۸. نحمیا
۹. طوبیا
۱۰. یهودیت
۱۱. استر
۱۲. اول، دوم و سوم مکابیان
کُتُب شعری و حکمت:
الف. مزامیر
این کتاب حاوی ۱۵۰ دعا-مزمور میباشد.
نام مزامیر برگرفته از سرودهای روحانی است که در یک گروه موسیقی خوانده
میشود و دیوان مزامیر نام دارد. محتوای مزامیر قلب هر ایمانداری را
عمیقاً تکان میدهد، زیرا مستقیماً به تمام نیازهای روحانی و عاطفی هر انسانی
پاسخ میدهد. محتوای این مزامیر عبارتند از ستایش و شکرگزاری از خدا؛ درخواست
تسلی و حفاظت در زمانهای غم و خطر، بیماری، بیعدالتی و بسیاری شرایط سخت دیگر.
در مورد مزامیر توبه نیز- به خصوص مزمور
پنجاه
و
یکم- فرد گناهکار و فروتن در برابر خدای پدر که دلسوز و بامحبت است،
عمیقاً توبه میکند و بهخاطر گناهانش از او طلب بخشش میکند.
به همین دلیل است که ایماندار هر روز، در مراسم پرستش کلیسا و در
دعاهای شخصی، از مزامیر استفاده میکند. ما در کلیساهای مقدس خود، هر هفته و در
طول جلسات مقدسمان، کل دیوان مزامیر را میخوانیم. برخی از آنها را با حالت
سرود میخوانیم و بعضی از آنها را روخوانی میکنیم. استفاده از مزامیر در
دعاهای شخصیمان بسیار مؤثر و مفید است، بهخصوص آنهایی که بهشکلی مستقیمتر
با نیازهای روحانی ما در ارتباط هستند.
کتاب مزامیر در دوران داوود پادشاه و پسرش سلیمان (حدود ۱۰۵۰ ق.م.)
شروع به شکل گرفتن کرد و در طول دوران نحمیا (حدود ۴۵۰ ق.م.) تکمیل گردید.
ب. ایوب
ج. جامعه
د. غزل غزلها (یا غزلهای سلیمان)
ه. حکمت سلیمان
و. حکمت بنسیراخ
این کُتُب در دو دسته جای میگیرند:
۱. متونی که «انبیاء بزرگ» نامیده شده و طولانیتر میباشند و
۲. متونی که «انبیاء کوچک» نامیده شده و کوتاه میباشند.
الف. اشعیا
ب. ارمیا:
متون ارمیای نبی عبارتند از: مراثی ارمیا، نامههای ارمیا و باروک.
ج. حزقیال
د. دانیال
هوشع، عاموس، یوئیل، عوبدیا، یونس، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجّی، زکریا،
ملاکی.
انبیاء کیستند؟ آیا ایشان همچون کسانی هستند که مردم از آنان دربارۀ آینده پرس
و جو میکنند؟
هیچ رابطهای وجود ندارد بین انبیای عهدقدیم و طالعبینان، تمام کسانی
که با ارواح سر و کار دارند، و کسانی که اتفاقاتی را که ممکن است در آینده رخ
دهد، پیشگویی کرده، مردم را فریب میدهند. انبیاء در ایمان و سرسپردگی به خدا و
همچنین در تلاش خود برای اینکه ارادۀ خدای حقیقی و یکتا در دنیا حاکم شود، از
دیگران متمایز بودند. در شرایط بحرانی و خاص، خدا افرادی پارسا و دیندار را
فرامیخواند و این وظیفه را به ایشان محول میکرد که ارادۀ خویش را به حکام یا
مردم آشکار نمایند. نبی فرمان خدا را دریافت میکرد و احساس میکرد که این
فرمان همچون آتشی است که او را میسوزاند، و تا آن را آشکار نسازد، آرام
نمیگیرد. او نه کلام خویش، بلکه تنها کلام خدا را بیان میکرد، همان کلامی که
خدا او را به بیان آن حکم فرموده بود. به همین دلیل است که انبیاء معمولاً با
این عبارت آغاز میکردند: «این است فرمودۀ خداوند.» اگر خدا به ایشان اختیار و
اجازه نمیداد، هیچ چیز نمیگفتند.
انبیاء معمولاً در مورد چه مسائلی صحبت میکردند؟
در سایر مواقع، انبیاء وقایعی را که در آینده اتفاق میافتاد، پیشگویی
میکردند تا قوم اسرائیل بهخوبی خود را برای آنها آماده سازند. بسیاری از
نبوتها، آمدن مسیح موعود به دنیا را از پیش خبر میدهند و اشاراتی جزئی و واضح
به زندگی او میکنند: یعنی مکانی که قرار است به دنیا آید، جایی که قرار است
زندگی کند، معجزاتی که برای کمک به فقیران، بیماران و ضعیفان انجام خواهد داد،
جفاهایی که خواهد دید، محکومیت او به مرگ، مصلوب شدن، رستاخیز و صعود او به
آسمان.
تمام این نبوتها با جزئیاتش در شخصِ عیسی مسیح تحقق یافتهاند. اشعیای
نبی بهطور خاص «انجیلنگار پنجم» خوانده شده، از آنجایی که هشت قرن قبل از
مسیح، زندگی و کار او را توصیف میکند، درست مثل کاری که چهار انجیلنگار انجام
دادهاند.
برای خلاصهکردن آنچه مختصراً دربارۀ ۴۹ کتاب عهدقدیم بیان کردیم،
میتوانیم بگوییم که عهدقدیم بشر را برای پذیرش مسیح موعود آماده کرد، تا به او
ایمان آورند و نجات یابند.
ما
دربارۀ کتابهای دیگر عهدجدید چیزی نشنیدهایم، کُتُبی که در فهرست مطالب و پس
از چهار انجیل قرار دارند. آنها شامل چه چیزهایی هستند و به چه مسائلی
میپردازند؟
اعمال رسولان*
این کتاب را لوقای انجیلنگار بهعنوان ادامۀ انجیل خود و خطاب به
تئوفیلوس[3] به رشتۀ تحریر
درآورده است.
ما در این کتاب، شکلگیری و گسترش کلیسا را مشاهده میکنیم که در اصل
در اورشلیم شروع شد و سپس به نواحی مختلف امپراطوری روم گسترش یافت. همچنین از
جفاهایی که مردم یهود و بتپرستان و کافران وارد میکردند، و ادامۀ کار
خداوندگار بهدست رسولان، و بهخصوص دو تن از برجستهترینِ ایشان، یعنی پطرس و
پولس بهمنظور گسترش هر چه وسیعتر انجیل به دنیا، آگاه میشویم.
پولس رسول در طول سفرهایش، کلیساهای بسیاری را پایهگذاری کرد که
طبیعتاً مشکلات مختلفی در آنها ظاهر میشد. او برای حل این مشکلات و برای حمایت
روحانی از ایماندارانِ کلیساهای نوپا، نامههای زیر را برایشان فرستاد:
نامه به رومیان
او این نامه را در سال ۵۸ م. و در قرنتس نوشت و از طریق فیبی که از
خادمان کلیسای شهر کنخریه بود، نزد مسیحیان روم فرستاد. پولس در این نامه وظایف
مربوط به اعضای کلیسا و مسائل بسیار مهم اعتقادی را که برای حفظ ایمان راستین
ضروری است، شرح میدهد.
او این نامه را در سال ۵۷ م. و از افسس برای قرنتیان فرستاد تا از وحدت
اعضای کلیسا و لزوم توبۀ صادقانه حمایت کند. فصل سیزدهم اهمیت طریق محبت را شرح
میدهد.
پولس چند ماه پس از نامۀ نخست، این نامۀ دوم را به دست تیتوس، رسولی که
به احتمال زیاد اهل فیلیپی بود، به قرنتیان نوشت. او خبرهایی دریافت کرده بود
مبنی بر اینکه نامۀ نخست در بازیافتن وحدت و آرامش جامعۀ مسیحی قرنتس مفید واقع
شده. اما در قرنتس معلمین دروغین ظاهر شده بودند که این امر مسیحیان را آشفته
کرده بود. به همین دلیل، این نامه را مینویسد تا به ایشان هشدار دهد که جذب
نظریههای دروغین نشوند و به آنچه بدیشان تعلیم داده، پایبند باشند.
غلاطیه ایالتی بزرگ واقع در آسیای صغیر مرکزی بود که بخش جنوب غربی آن
تا محدودۀ کوه تارسوس ادامه داشت. پولس رسول در طول نخستین سفر خود با برنابا،
چند کلیسا در آنجا پایهگذاری کرده بود. اما پس از آنکه این دو رسول از آن
ناحیه دیدار کرده بودند، برخی معلمین دروغین در کلیسا نفوذ کرده و میخواستند
سنتهای یهودی را به مسیحیان تحمیل کنند. وقتی پولس این خبر را شنید، در سال ۵۷
م. این نامه را از افسس، جایی که در آن بهسر میبُرد، نوشت تا ایشان را نسبت
به تعالیم صحیح ایمان مسیحی هشیار سازد و در اثر بدعتها، از راه درست منحرف
نشوند. او در این نامه تأکید میکند بر اهمیت اتحاد در مسیح که صرفنظر از قوم
و طبقۀ اجتماعی، باید در میان تمام اعضای کلیسا حاکم باشد (غلا ۳:۲۸).
این نامهها از روم و در حالی فرستاده شد که پولس در دوران حبس اولیۀ
خود به سر میبرد (۶۱-۶۳ م.). پولس با این نامهها مسیحیان را نصیحت میکند که
در ایمان راستین استوار باشند و با پایداری و ایمان با هر گونه غم و اندوهی
روبرو شوند. علاوه بر این، نصایحی ارزشمند در خصوص زندگی شخصی، خانوادگی و
اجتماعی مسیحیان ارائه میدهد. او با استفاده از تصاویر چشمگیر و تأکید بر
مزایای حیات در مسیح، ایمانداران را تشویق میکند که با عزمی راسخ، این مبارزات
و چالشهای روحانی را ادامه دهند و به پیروزی نهایی اطمینان داشته باشند.
پولس این دو نامه را در سال ۵۱ م. و از قرنتس به تسالونیکیان نوشت. او
از طریق این نامهها شادی خود را ابراز میکند، زیرا شنیده بود مسیحیان
تسالونیکی شجاعانه و با استواری با جفاهایی که از سوی یهودیان بر ایشان وارد
میشد، روبرو میشدند. پولس در این نامه حین اینکه دربارۀ وظیفۀ خدمت و کار
صحبت میکند، به زندگی پس از مرگ و بازگشت مسیح نیز اشاره میکند. او در آخر،
نصایحی ارائه میکند در این زمینه که مسیحیان چگونه باید رفتار کنند تا آنانی
که زندگی آشفته و بینظمی دارند، به یک زندگی درست و منظم بازگردند.
پولس رسول این نامه را در دوران حبس اولیهاش و خطاب به فلسطینیهای
یهودینژادی که مسیحی شده بودند، نوشت. او در این نامۀ دفاعیاتی عالی پیرامون
مسیحیت، با استدلالهای مختلف و برگرفته از عهدقدیم، برتری غیرقابل قیاس مسیح و
ایمان جدید را در قیاس با تمام انبیاء، شریعت قدیم و مذهب معمول یهودیان، نشان
میدهد. پولس برهانی قانعکننده میآورد که چطور نبوتهای عهدقدیم در رابطه با
مسیح موعود، در شخصِ عیسی مسیح تحقق یافته است.
نامههای پیشین به جوامع کلیسایی فرستاده شد، اما چهار نامۀ بعدی شخصاً
خطاب به همکاران نزدیک پولس از جمله تیموتائوس، تیتوس و فیلیمون نوشته شدهاند.
نامههای اول و دوم به تیموتائوس
پولس رسول در طول سفر نخست خود به لسترۀ قونیه که زادگاه تیموتائوس
بود، با وی دیدار کرده بود. او در طول سفر دومش، از تیموتائوس دعوت کرد که در
این جهد و کوشش رسالتی، همکار وی شود. تیموتائوس به نزدیکترین همکار این رسول
بزرگ تبدیل شد، تا جایی که پولس وی را
isopsychon خطاب میکرد، یعنی «همفکر با او» و تأکید میکرد که تیموتائوس «با
[او] همچون پسری با پدر خود، در کار انجیل خدمت کرده است» (فیل ۲:۲۰-۲۲).
پولس رسول در طول سفر چهارم خود، با تیموتائوس به افسس رفت. او
تیموتائوس را در آنجا مستقر گردانیده بود تا از جامعۀ مسیحی افسس در برابر
معلمین دروغین محافظت کند. زمانی که پولس نامۀ نخست خود را برایش نوشت، وی
بهعنوان اسقف کلیسای محلی در افسس زندگی میکرد. وقتی تیموتائوس دوباره به روم
رفت، پولس برای بار دوم دستگیر شده و به زندان افتاده بود و نزدیک بود اعدام
شود. در آن زمان بود که نامۀ دوم خود را به تیموتائوس نوشت و از او خواست که
بیاید و او را ملاقات کند.
پولس با این دو نامه، شاگردش تیموتائوس را تشویق میکند که با وجود
جفاها و دشمنی بدعتکاران، خدمت رسالتی را ادامه دهد. همچنین به او دستوراتی در
زمینۀ نحوۀ رفتار خادمین و مسیحیان، و بهطور کلی پیرامون کار شبانی داد.
تیتوس از یک خانوادۀ بتپرست در انطاکیه به دنیا آمده بود. بهنظر
میرسد که از طریق پولس به مسیح جذب شده بود و همکار نزدیک وی شد. به همین دلیل
پولس او را «فرزند راستینم در ایمانی مشترک» مینامد (تیتوس ۱:۴). در
نهایت پولس رسول تیتوس را بهعنوان اسقف در جزیرۀ کْرِت مستقر گرداند. این نامه
زمانی برایش فرستاده شد که پولس در راه روم بود و تیتوس در کْرِت بهسر
میبُرد. یکی از مسائلی که این نامه مطرح میکند، خصوصیات خادمین و اسقف است،
تا ایشان بهعنوان الگویی برای همگان رفتار نمایند.
فیلیمون اهل کولسی بود. به نظر میرسد وقتی پولس رسول نزدیک افسس بود،
فیلیمون به مسیح جذب شده و تعمید گرفته بود. او در بازگشت به زادگاهش کولسی،
انجیل را وعظ نمود، بسیاری از مردم را به کلیسا جذب کرد و خانۀ بزرگ خود را در
اختیار جلسات پرستشیِ جماعت محلی قرار داد. وی به خاطر شخصیت پرهیزکار و غیرت
رسالتیاش، به مقام اسقفی کولسی منصوب گردید.
یکی از خادمین فیلیمون، به نام اونیسیموس، از بخشی از پول ارباب خویش
سوءاستفاده کرده بود و برای اینکه از تنبیه و مجازات در امان باشد، به روم
گریخته بود. در آنجا در کنار بسیاری افراد دیگر، جذب موعظۀ پولس شده بود (۶۱-۶۳
م.)، از رفتارش توبه کرد، تعمید گرفت و اظهار داشت که میخواهد نزد فیلیمون
بازگردد تا اعمال نادرست خود را جبران کند. پولس با این نامۀ تکاندهندۀ خود،
از فیلیمون میخواهد که اونیسیموس را ببخشد و او را با محبت خود بپذیرد، «امّا
دیگر نه چون غلام، بلکه بالاتر از آن، چون برادری عزیز» (فیلی ۱:۱۶). شکی
نیست که این اتفاق افتاد. بر اساس یک سنت قدیم، اونیسیموس اسقف بیریه شد و
زندگیاش را با شهادت در راه روم به پایان رساند.
پس از ۱۴ نامۀ پولس رسول، هفت نامۀ دیگر نیز در عهدجدید وجود دارند.
نخستین نامه را یعقوب، برادر عیسی[4] و نخستین اسقف
اورشلیم، نوشت؛ دو نامۀ بعدی به دست پطرس و سپس سه نامه به دست یوحنا، نویسندۀ
انجیل چهارم به رشتۀ تحریر درآمد؛ در نهایت، نامه هفتم را یهودا، برادر یعقوب
یا
Adelphotheus نوشته شد. از
آنجایی که مخاطب این نامهها شخص خاصی نمیباشد و بهطور کلی برای اعضای کلیسا
نوشته شدهاند، «کاتولیک» خوانده میشوند، یعنی نامههای عام که مخاطب آنها
تمام ایمانداران است. آنها به شماری از مسائل میپردازند که ایماندارانی که در
این دنیا زندگی میکنند، با آنها روبرو هستند؛ این نامهها با الهام از خدا
راهنماییهایی برای مقابله و برخورد صحیح با این مسائل ارائه میکنند.
از آنجا که در طول مطالعۀ موضوعات مختلف اصول اعتقادات، اغلب به این
نامهها اشاره خواهیم کرد، در این مقطع، بر روی بحث گستردهتر پیرامون محتوای
آنها اصرار نمیورزیم.
کتاب مکاشفه کتابی آپوکالیپتیک و نبوتی از عهدجدید است که به دست
یوحنای انجیلنگار در سال ۹۵ م. و در جزیرۀ پاتموس نوشته شد؛ وی به دستور
امپراطور روم دومیتیان به آنجا تبعید شده بود. یوحنای انجیلنگار رؤیاهایی
آپوکالیپتیک و وقایعی چشمگیر و مهیج را تجربه میکند، رمزی و نمادین بودن آنها
را حس میکند و دست به کتابت تمام اینها میزند تا راه توبه را نشان دهد و از
آن دسته از اعضای کلیسا که از سوی جفارسانان، در ایمان و فضائل آزمایش میشوند،
حمایت نماید. اموری که آشکار شده و یوحنا به رشتۀ تحریر درمیآورد، مجدداً
تایید میکند که کلیسا در نهایت بر بتپرستی پیروز خواهد شد و در روز داوری
نهایی مسیح دادرسی عادلانه برقرار خواهد گردید، روزی که ایمانداران از برکت
حیات جاویدان برخوردار خواهند شد، اما شیطان و پیروان آن به جهنمی غیرقابل تحمل
خواهند رفت.
ایمانداری که این کتاب را میخواند، کتابی که حاوی اصول اعتقادی،
اخلاقی و بخشهای نبوتی از حقیقت است، در ایمان خویش قوت مییابد، در غمهایش
تسلی پیدا میکند، در نبردهای روحانی خویش تقویت میشود و با رؤیای پیروزی
پادشاهی خدا به زندگی خود ادامه میدهد. اما برای درک بهتر بسیاری از نکات آن،
به ابزارهای تفسیری مناسب نیاز داریم.
[1] معنای تحت اللفظی نام یونانی «تئوفیلوس» عبارت است از «کسی که دوست خداست» یا «کسی که عاشق خداست.» همانطور که زبان یونانی دوران عهدجدید هنوز به حروف بزرگ نوشته میشد، این نظریه مطرح شده (بدون اینکه تحقیقات تاریخی جدی صورت گرفته باشد) که لوقا انجیل خود را به شخص خاصی به نام تئوفیلوس ننوشت، بلکه برای تمام کسانی که بهمفهوم وسیعتر نسبت به خدا محبت نشان میدهند و میخواهند او را بشناسند. (یادداشت مترجم).
[2]
گروههایی از یهودیان بسیار تحصیل کرده و پایبند به سنت یهود به
ماسوریتها معروف بودند (از کلمۀ عبری شُمری ماسوریت=
«حامیان و حافظان سنت»)؛ ایشان بین قرن ششم و دهم م. میزیستند
(=دورانِ پس از تولد مسیح (CE)
یا پس از میلاد (A.D)) (یادداشت مترجم).
[3]
ر.ک. به پاورقی شمارۀ ۱.
[4]
نویسندگان اورتودوکس صفت
Adelphotheos
را به یعقوب، پسر نخست یوسف و برادر ناتنی عیسی نسبت میدهند، که معنای
آن عبارت است از «برادر او که خداست.» همچنین، در خصوص صفت
Theotokos
ر.ک. به پاورقی شمارۀ ۲۳ (یادداشت مترجم).
|