ایمان و زندگی اورتودکس
خلاصۀ اصول اعتقادات

                                بخش 1  -  ایمان یک مسیحی اورتودکس

                                   فصل 14 -  در انتظار مسیح موعود

  

آن نقشۀ خدا چه بود؟

نقشۀ خدا دقیقاً همان چیزی بود که خدا بلافاصله پس از سقوط بدان اشاره کرد. شخصی از نسلِ حوا شیطان را در هم خواهد کوبید و انسان را از گناه آزاد خواهد ساخت. البته این موضوع آنطور که در ابتدا بیان شده بود، در هاله‌ای از ابهام و راز قرار داشت، اما خدا بعدها از طریق انبیای مقدس خود، شروع کرد به آشکار ساختن آن نقشه، تا انسان را به‌نحو شایسته‌ای برای آن آماده سازد. نسل حوا کسی نیست جز پسر یگانۀ خدا، شخص دوم تثلیث اقدس که قرار بود از باکره‌ای پاک به دنیا آید. این را اشعیای نبی از قبل به‌شکلی کاملاً واضح اعلان کرده بود- و البته سایر انبیا نیز به او اشاره کرده بودند- همانطور که در عهدقدیم می‌خوانیم: «اینک باکره آبستن شده، پسری خواهد زاد و او را عِمانوئیل نام خواهد نهاد» (اشعیا ٧ :­۱۴). حتی محلی را که مسیح موعود قرار بود در آن به‌دنیا بیاید، میکا از پیش اعلان کرده، گفته بود: «اما تو، ای بِیت‌لِحِمِ... از تو برای من كسى بیرون خواهد آمد که بر اسرائیل حكمرانى خواهد کرد» (ميكا ٥ :­۲). پولس رسول نیز همین مطلب را با وضوح بیشتری بیان کرده، می‌فرماید: «ليكن چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زنی زاده شد و زیر شریعت به دنیا آمد، تا آنان را که زیر شریعت بودند بازخرید کند، تا آنكه مقام پسرخواندگی را دريافت كنيم» (غلاطیان ۴:­۴-۵).

 

آیا دربارۀ آمدن مسیح موعود در میان سایر قوم‌ها پیشگویی‌هایی شده؟ آیا در این خصوص اطلاعاتی داریم؟

انتظار آمدن رهاننده‌ای که قرار بود بیاید تا دنیا را از فلاکت و گناهی که در آن رنج می‌کشد، نجات دهد، در سنت‌های تمامی ملت‌ها وجود داشته است؛ اما این سنت‌ها با افسانه‌ها و داستانهای تخیلی آمیخته شده‌اند. در چین، از قرن ششم پیش از میلاد، مردم در انتظار آمدن فردی از غرب، با عنوان «مقدس» بودند. کنفسیوس او را «خدا-انسان» می‌نامد. بابلی‌ها نیز در انتظار نجات‌دهنده و رهاننده‌ای بودند، آن هم «به‌عنوان خدایی که انسان شد.» مردم هند در انتظار آمدن نجات‌دهنده‌ای بودند که برای نجات دنیا خواهد آمد و «دوران طلایی آغازین» را احیا خواهد کرد. بر اساس کتاب «وداها» که قدیمی‌ترین متن مقدس آیین هندو می‌باشد، انتظار می‌رفت که «آگنی»، خدای آتش و خورشید، از باکره‌ای متولد شده: از سوی پدر آسمان «به‌عنوان میانجی بین خدا و جهان» فرستاده شود. در میان فیلسوفان بزرگ یونانی مانند ارسطو، افلاطون و سقراط، این برداشت یا بینش شایع بود که خدای حقیقی یگانه است. سقراط با همین اتهام به مرگ محکوم شد، زیرا مردم می‌گفتند که او «دیوها [جن‌های] جدیدی را معرفی می‌کند.» او در دفاعیه‌اش در برابر قضات گفته بود: «شما در خواب خواهید ماند، مگر این که خدا بر شما رحم کند و کسی را نزدتان بفرستد که تعلیمتان داده، نجاتتان بخشد.» اما در تراژدی پرومِته انتظار آمدن یک رهاننده با وضوح بیشتری شرح داده شده است. این اثر، نخستین نمایشنامه از یک سه‌گانۀ تراژدی است که به قلم شاعر یونان باستان، آیسخیولوس (حدود ۵۲۴-‏۴۵۶ ق.م.) به رشتۀ تحریر درآمده است. در نخستین بخش این سه‌گانه، «پرومِتۀ آتش‌آور» حضور دارد که ظاهر می‌شود و برضد ارادۀ زئوس عمل می‌کند. در بخش دوم، «پرومِته در زنجیر» ظاهر می‌گردد که زئوس (خدای اُلَمپوس) برای مجازات، او را بر سر قلۀ قاف (در قفقاز) زنجیر ‌کرد و عقابی هر روز می‌آمد و جگر او را می‌خورد. شب‌هنگام، وقتی عقاب از آنجا می‌رفت، جگر دوباره رشد می‌کرد و این شکنجه روز بعد تکرار می‌شد. یک روز، پرومِته در همان حال که اسیر و در زنجیر بود، پیغامی دلگرم‌کننده با این مضمون دریافت کرد: «تو همچنان رنج خواهی کشید تا زمانی که پسر ”نَمْف“ (باکره)، تِتیس بیاید و تو را آزاد سازد.» در بخش سوم، یعنی «پرومتۀ رها از زنجیر»، پسرِ زن می‌آید، عقاب را می‌کُشد، زنجیر را پاره کرده، پرومته را آزاد می‌کند! اگر در نقشِ پرومته، تخطی از فرمان خدا را تشخیص دهیم، او همان انسان است؛ در نقشِ عقاب، شیطان و گناه را مشاهده می‌کنیم که امعاء و احشاء انسان را می‌خورد؛ و در نقشِ پسرِ تتیس، پسر مریم باکره، عیسای مسیح را می‌بینیم که شیطان و گناه را درهم شکسته، مغلوب می‌سازد و بدین‌سان، انسان را آزاد می‌کند. از اینرو در برابر خود داستانی شفاف و تمثیلی داریم که با روایتی که کتاب‌مقدس برای ما روایت می‌کند، کاملاً مطابقت دارد.

 

 

 

 

فهرست مطالب