ایمان و زندگی اورتودکس
بخش 1
- ایمان
یک مسیحی اورتودکس
موضعی که آدم و حوا در مقابل خدا در پیش گرفتند، چه بود؟
متأسفانه ایشان به محبت بیحد و حصر خدا و مواهب نامحدودی که پیش روی
ایشان گذاشته شده بود، واکنش مثبتی نشان ندادند، و این امر برای خود و
تمام فرزندانشان بد تمام شد. ایشان فریب شیطان را خوردند!
آیا شیطان وارد فردوس شد و ایشان را پیدا کرد؟ این اتفاق چگونه رخ داد؟
شیطان مخفیانه به همه جا سرمیزند! او با حیلهگری که ویژگی و خصیصۀ
اوست و بسته به شرایط، شکل و صورت خود را تغییر میدهد تا انسان را
فریب دهد و ایشان را به سوی خود بکشاند. شیطان نسبت به احترام، خصوصیات
عالی و بسیاری از مزایایی که خدا به انسان داده بود، حسد ورزید و این
امر او را وادار ساخت که با فریبکاری، انسان را از فردوس بیرون کند و
او را از خدا دور سازد. او دروغ و افترا بهکار برد و وانمود کرد که
دارد به نفع و سود انسان عمل میکند. کتابمقدس وقایع این روز را برای
ما شرح میدهد. شیطان به شکل مار به حوا که تنها نزدیک درخت شناخت نیک
و بد ایستاده بود، نزدیک شد و از او سؤالی فریبنده کرد: «آیا خدا
براستی گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟» (پیدایش ٣ :۱).
لحظهای که حوا شنید مار کلام خدا را تحریف کرده و به خدا تهمت ظلم و
بیانصافی میزند، باید از هرگونه مکالمه با شیطان دست کشیده، از او
دور میشد. اما وی مرتکب نخستین اشتباه شد؛ او شروع کرد به گفتگو با
شیطان و پاسخ داد: «از میوۀ درختان باغ میخوریم، لكن خدا گفت، ”از
میوۀ درختی که در وسط باغ است مخورید و آن را لمس مكنيد، مبادا بمیرید»
(پیدایش ٣ :۲-۳). شیطان که دید اولین دروغش بیفایده بوده، با خشم و
نفرت کار شریرانۀ خود را ادامه داد با این هدف که خدا را یک دروغگو
معرفی کند. به این سبب گفت: «بهیقین نخواهید مرد. بلکه خدا میداند
روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا عارف نیک و
بد خواهید بود.» (م.ک. پیدایش ٣ :۴-۵). حوا تهمتی را که ابلیس
برضد خدای بخشندۀ متعال زد، تحمل نمود و سخنان او را باور کرد. حس
کنجکاوی در درون او برانگیخته شد. ممکن بود او هم مانند خدا همه چیز را
بداند! فکرش تیره و تار شد. آیا ممکن بود او خدا شود؟! چه چیز
فوقالعادهای! پس شروع کرد به بررسی میوههای درخت؛ آنها بسیار زیبا
بهنظر میرسیدند. اگر حتی یکی از آنها را میخورد، میتوانست به کل
معرفت و شناخت دست یابد. او فرمان خدا را کنار زد، و دستش را دراز کرد،
میوه را چید و خورد. آدم که ظاهراً کنار او ایستاده بود و شاهد کار
خلاف حوا بود، نه تنها اعتراض نکرد و نه تنها نکوشید جلوِ این کار او
را بگیرد، بلکه وقتی حوا از آن میوه به او نیز داد، با خوشحالی از او
تقلید کرد و میوۀ ممنوعه را خورد (م.ک. پیدایش ٣ :۷). به این ترتیب،
انسان مرتکب گناه اولیه و بزرگ خود شد، که به «گناه اولیه» معروف است.
خدا به تخطی و تجاوز انسان از فرمانش چگونه واکنش نشان داد؟
خدا بهعنوان پدری مهربان که همواره صلاح فرزندانش را میخواهد، تلاش
کرد تا به مخلوقات خود کمک کند که به گناه بزرگی که مرتکب شده بودند،
پی ببرند و توبه کنند تا آنان را ببخشد. از این رو، انگار که متوجه هیچ
چیز نشده، در آن مکانی که معمولاً با آدم دیدار میکرد، حضور خود را
آشکار ساخت، و چون آدم در آنجا یافت نشد، وی را به اسم صدا کرد: «[آدم]
کجا هستی؟» (پیدایش ٣ :۹)، گویی داشت به او میگفت: «آدم، چرا
داری از من دوری میکنی؟ ببین چه مقام بالایی داشتی و حالا ببین چقدر
پایین هستی! چه اتفاقی برایت افتاده؟ کجایی؟ بهدنبال تو میگردم.» آدم
به جای آنکه به گناهش اعتراف کند و بخشیده شود، پاسخ خدا را اینگونه
داد: «آوازت را در باغ شنیدم و ترسان گشتم، زیرا که عریانم، از این
رو خود را پنهان کردم» (پیدایش ٣ :۱۰). «بهخاطر همین، خود را
پنهان کردم که تو مرا ملاقات نکنی.» با اینکه خدا از همه چیز آگاهی
داشت، اما با مهربانی این سؤال را از آدم کرد تا به او کمک کند که به
گناهش اعتراف کند و او را ببخشد: «که تو را گفت که عریانی؟ آیا از
آن درخت که تو را امر فرمودم از آن نخوری، خوردی؟» (پیدایش ٣
:۱۱). آدم چه پاسخی داد؟ پس از آنکه پی برد خدا از همه چیز باخبر است،
خواست با خشم و نفرت کار خود را توجیه کند. پس گفت: «تقصیر من نیست.
تقصیر حوا است! او این میوه را داد به من تا بخورم.» او کاری حتی بدتر
انجام داد؛ میخواست خدا را مقصر گناهی که مرتکب شده بود، معرفی کند.
گویی میخواست بگوید: «این حوا که او را بهعنوان همسر و شریک به من
دادی، او مرا اغوا کرد.» «این زنى که قرين من ساختى، وى از ميوه
درخت به من داد كه خوردم» (پیدایش ٣ :۱۲). آدم با علم به کاری که
انجام داده بود، مایل نبود خودش را اصلاح کند؛ خدا رو به حوا کرده،
فرمود: «این چه کار است که کردی؟» زن گفت: «مار مرا
اغوا نمود كه خوردم» (پیدایش ٣ :۱۳). حوا نیز مانند آدم نشان داد
که قصد توبه ندارد. میخواست بگوید: «تقصیر من نبود؛ تقصیر مار بود!»
آیا خدا آدم و حوا را پس از آن رفتار اسفبار، مجازات کرد؟
همانطور که قبلاً گفتیم، خدا پر از محبت است. او به مجازات متوسل
نمیشود، بلکه فرزندانش را تعلیم و تربیت میکند. او نخست به ایشان
امید میدهد. فرزندی از نسل حوا (یعنی پسرِ مریم باکره، عیسای مسیح) سر
شیطان را که به شکل مار ظاهر شد، خواهد کوبید و مار پاشنۀ عیسی را
خواهد زد- و این اشاره به مصلوب شدن عیسی دارد (م.ک. پیدایش ٣ :۱۶).
این امید بهعنوان یک سنت، نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا کرد، اینکه یک
روز خدا خواهد آمد تا بشر را از وضعیت اسفبارى که خود را پس از گناه
اولیه در آن یافت، آزاد کند و انسانها را از جور و ستم شیطان نجات
بخشد. این واقعه همانطور که بعداً خواهیم دید، دقیقاً اتفاق افتاد.
اقدام دوم خدا این بود که راهی را که به درخت حیات منتهی میشد، بست تا
آدم و حوا از میوۀ آن نخورند، میوهای که ایشان را در شرایط اسفناکی که
در آن قرار داشتند، فناناپذیر و جاودان میساخت، و همانطور که قدیس
باسیل کبیر، در اثر خود تحت عنوان آیین نیایش شرح داده، «تا
شرارت جاودان نگردد». از آن پس، آدم و حوا، نخستین انسانهای
خلقشده، همان راهی را که انتخاب کرده بودند، ادامه دادند. ایشان
ارتباط و مشارکت خود را با خدا قطع کردند و زندگی مبارک و سعادتمندی را
که در فردوس داشتند، از دست دادند. آدم و حوا آن هدایای عالیای را که
از خالق خود گرفته بودند، از دست دادند. آدم، حاکمیت خود را بر تمام
مخلوقات از دست داد. مخلوقات به او احترام میگذاشتند و مطیع او بودند،
البته تا وقتی که او مطیع خالقشان بود. از آن لحظهای که آدم از اطاعت
از خدا سر باز زد، ایشان نیز برضد آدم قیام کردند. نحوۀ زندگی آدم و
حوا کاملاً عوض شد. کار ایشان دیگر مثل کار در فردوس، خوشایند و آسان
نبود. ایشان میبایست با زحمت و عرق جبین امرار معاش میکردند و
نیازهای ضروری خود را برآورده میساختند. هنگامی که بعداً صاحب فرزند
شدند، از دیدن اینکه یکی از فرزندانشان، یعنی قائن، برادر خود (هابیل
بیگناه) را بهخاطر حسادت کشت، غم و اندوه شدیدی را تجربه کردند. مرگ
در انتظار ایشان نیز بود. طبیعت برضد انسان طغیان کرد. انواع
بیماریها، فساد اخلاقی، بلایای طبیعی، فجایع و بسیاری از مصیبتهای
دیگر خود را نمایان ساختند. پولس رسول بعدها چنین نوشت: « میدانیم
که تمام خلقت تا الان با هم در آه كشيدن و درد زايمان مى باشند»
(رومیان ٨ :۲۲). گناه اولیه، با تمام پیامدهای اسفبارش، دامنگیر تمام
فرزندان آدم و حوا شد، یعنی تمام مردم روی زمین و در تمامی اعصار. «پس،
همچنانكه بوساطت يك آدم گناه وارد جهان گرديد، و به گناه موت، و
بدینسان موت دامنگیر همۀ آدمیان گردید، از آنجا که همه گناه کردند»
(رومیان ٥ :۱۲). از آنجایی که «[خدا] هر امت انسان را از یک خون
ساخت تا بر تمامى روى زمین ساکن شوند» (اعمال ١٧ :۲۶)، خونی که
به گناه آلوده شد، همه را آلوده کرد. پولس رسول در فصل نخست نامهاش به
رومیان (آیات ۲۱-۳۲) بهشکلی خلاصه و غمانگیز و با استفاده از واژگانی
نیرومند، از وضع ناگوار بشر پس از سقوط آدم و حوا اظهار تأسف میکند.
حتی خواندن این کلام دردی عمیق در ما پدید میآورد.
خدا چگونه با این وضعیت ناراحتکننده روبرو شد؟ او برای تسلی بشر
رنجدیده چه کاری انجام داد؟
در نتیجه، عهدقدیم نمایانگر مداخلتهای بیشماری است که خدا برای
بازگرداندن مخلوقاتش به نزد خود، انجام میدهد. دعای طولانی در آیین
نیایش قدیس باسیل[1]- بهشکلی
خلاصه- به نیکوییهای عظیم خدا برای بازگرداندن بشر نزد خود اشاره
میکند: «... زیرا تو خلقتی را که به وجود آوردی، تا به ابد طرد
نکردی، ای یگانه نیکو، و ثمرۀ دستان خود را فراموش نکردی، بلکه بهخاطر
دلسوزی محبتآمیزت، به طرق مختلف با او ملاقات کردی: تو انبیا را
فرستادی؛ از طریق مقدسینت که در هر نسل تو را خشنود ساختهاند، کارهای
مقتدر[معجزات] انجام دادی. از دهان خادمین و انبیای خود
با ما سخن گفتی و نجاتی را که قرار بود بیاید، اعلان فرمودی؛ تو به ما
شریعت را عطا کردی [از طریق موسی] تا به ما کمک کنی. تو فرشتگان
را بهعنوان نگهبان مقرر فرمودی...»
استیفان، آن «پروتومارتیر» (در یونانی، یعنی «شهید اولیه از میان همۀ
شهیدان»)، در برابر اعضای شورای یهود در اورشلیم، اشارههای بیشتری به
نیکوییهای خدا کرد، بهخصوص نیکوییها به فرزندان ابراهیم (اعمال ٧
:۱-۵۳). متاسفانه فقط چند نفر به دعوت خدا پاسخ دادند که اسامی ایشان
در نامه به عبرانیان ذکر شده است (۱۱:٢ -۳۸). تقریباً تمام این مردان
که به خدا ایمان داشتند، میبایست با واکنش و مخالفت سایرین روبرو
میشدند. با تمام اینها، خدا هرگز از توجه و محافظت از انسان دست نشست،
«ليكن چون زمان به کمال رسید» (غلاطیان ۴:۴)، یعنی در وقت
مناسب، نقشۀ نجات تمام انسانها را به مرحلۀ اجرا درآورد.
[1]
آنافورا
(=بالا
بردن و تقدیم کردن) دعایی است که در رسمیترین بخش آیین نیایش
خوانده میشود، که در طول آن، نان و شراب بالا برده و تقدیم
میشود تا بدین نحو تقدیس گشته و به بدن و خون مسیح تبدیل
گردند. (یادداشت مترجم).
|