زندگى قديس يحيى تعميد دهنده

 یحیاى نبى تعمید دهنده پس از مریم باکره، محترم ترین قدیس است. هفت جشن با نام یحیی تعمید دهنده(طبق سبک جدید) همراه است.

 قدیس یحیی تعمید دهنده پسر زکریا کاهن (از خاندان هارون) و الیزابت صالح (از خاندان داوود پادشاه) بود. والدین او در نزدیکی هبرون (در منطقه تپه)، در جنوب اورشلیم زندگی می کردند. او از بستگان مادری خداوند عیسی مسیح بود و شش ماه قبل از خداوند متولد شد. به گفته لوقا انجیل نگار، فرشته جبرئیل که در معبد بر پدر او، زکریا، ظاهر شد تولد پسرش را اعلام کرد. و اینک، زوج نیکوکار، محروم از تسلی فرزند داشتن تا سنین پیری، سرانجام صاحب فرزند پسری شدند که در دعا او را می طلبيدند.

 

 او به فيض خدا در میان هزاران نوزاد کشته شده در بیت لحم و اطراف آن، از مرگ نجات یافت. قدیس یحیی در صحرای وحشی بزرگ شد و خود را برای خدمتی بزرگ با زندگی سخت - روزه و دعا- آماده کرد. او لباس‌های سفت و سخت می‌پوشید که در کمربندی چرمی قرار می‌گرفتند و از عسل وحشی و ملخ (نوعی از ملخ‌ها) تغذیه می‌کرد. او بیابان نشین باقی ماند تا اینکه خداوند در سی سالگی او را فرا خواند تا برای قوم یهود موعظه کند.

 

 

در اطاعت از این دعوت، یحیی نبی در سواحل اردن ظاهر شد تا مردم را برای پذیرش مسیح مورد انتظار آماده کند.  قبل از عید طهارت، مردم زیادی برای تعمید گرفتن به رودخانه آمدند. در اینجا یحیی خطاب به آنها، توبه و غسل تعمید را برای آمرزش گناهان موعظه کرد. اصل خطبه او این بود که قبل از دریافت یک شستشوی خارجی، مردم باید از نظر اخلاقی پاک شوند و بنابراین خود را برای پذیرش انجیل آماده کنند. البته، تعمید یحیی هنوز آیین پر فیض تعمید مسیحی نبود. معنای آن شامل آمادگی روحانى برای پذیرش تعمید آینده با آب و روح القدس بود.

 

 

 

بر اساس یکی از دعاهای کلیسا، یحیی نبی یک ستاره صبحگاهی درخشان بود که با درخشش خود، از درخشش سایر ستارگان پیشی گرفت و صبح روز مبارکی را که توسط خورشید روحانی مسیح روشن شده بود، پیش بینی می کرد ( ملاكى  2: 4 ). هنگامی که انتظار برای مسیح به بالاترین حد خود رسید، خود نجات دهنده جهان، خداوند عیسی مسیح، نزد یحیی در رود اردن آمد تا تعمید یابد. تعمید مسیح با پدیده های معجزه آسایی همراه بود - نزول روح القدس به شکل کبوتر و صدای خدای پدر از آسمان: "این پسر محبوب من است ..."

یحیاى نبی پس از دریافت مکاشفه در مورد عیسی مسیح به مردم در مورد او گفت: "اینک بره خدا که گناهان جهان را بر مى دارد."  با شنیدن این سخن، دو تن از شاگردان یحیی به عیسی مسیح پیوستند. اینها رسولان یوحنا (متکلم) و آندرو (اولین خوانده، برادر سیمون پطرس) بودند.

 

 با تعمید منجی، یحیاى نبی خدمت نبوی خود را تکمیل کرد و به قولی مهر و موم کرد. او بی باکانه و شدیدا گناه های مردم عادی و نیز قدرتمندان این جهان را محکوم کرد.  برای این او به زودی رنج ديد.

 

 پادشاه هرود آنتیپاس (پسر پادشاه هیرودیس کبیر) دستور داد تا یحیاى نبی را به دلیل محکوم کردن او به دلیل ترک همسر قانونی خود (دختر پادشاه عربستان سعودی آرتا) و به دلیل همزیستی غیرقانونی با هیرودیا به زندان بیاندازند. هیرودیا قبلاً با فیلیپ، برادر هیرودیس ازدواج کرده بود.

در روز تولد هیرودیس جشنی ترتیب داده شد که مهمانان برجسته زیادی در آن شرکت کردند. سالومه، دختر هیرودیاى شریر، با رقص بی‌شرمانه خود در جشن، هیرودیس و مهمانانی را که با او دراز می‌کشیدند، چنان خشنود کرد که پادشاه با سوگند به او قول داد که هر آنچه را که می‌خواهد، حتی تا نیمی از پادشاهی خود را به او بدهد. رقصنده که توسط مادرش آموزش داده شده بود، درخواست کرد که سر یحیی تعمید دهنده در همان زمان در یک بشقاب به او داده شود. هیرودیس به یحیی به عنوان یک پیامبر احترام می گذاشت، بنابراین از چنین درخواستی ناراحت شد. اما او از شکستن سوگند خجالت کشید و نگهبانی را به سیاه چال فرستاد که سر يحيى را بريدند و به آن دختر داد و او سر را نزد مادرش برد. هیرودیا با توهین به سر بریده پیامبر مقدس، آن را به مکانی کثیف انداخت. شاگردان یحیی تعمید دهنده جسد او را در شهر سباستیا سامری به خاک سپردند. هیرودیس در سال 38 پس از میلاد به خاطر جنایت خود مجازات شد. سربازان او توسط آرتا شکست خوردند، او به دلیل بی احترامی به دخترش که او را به خاطر هرودیا ترک کرد، مخالفت کرد و سال بعد، امپراتور روم کالیگولا هرود را به زندان تبعید کرد.

 

 همانطور که روايات می گوید، لوقا انجیل نگار، با گردش در شهرها و روستاهای مختلف با موعظه مسیح، از سباستيا كمى از بقایای پیامبر بزرگ - دست راست او - را به انطاکیه برد. در سال 959، زمانی که مسلمانان انطاکیه (در زمان امپراتور کنستانتین پورفیروگنس) را به تصرف خود درآوردند، شماس دست قدیس را از انطاکیه به کلسدون منتقل کرد و از آنجا به قسطنطنیه منتقل شد، جايى كه تا زمان فتح این شهر توسط تركها نگهداری مى شد. سپس دست راست یحیی تعمید دهنده در سن پترزبورگ در کلیسای تصوير منجى، ساخته نشده توسط دست، در جايگاه مخصوص نگهداری شد.

 
آبستنی پیامبر پر جلال، پیشرو و تعمید دهنده خداوند، یحیی

 

 

 نبی مقدس ملاکی پیش بینی کرد که پیش از مسیح، پیشروی او ظهور مى كند که به آمدن او اشاره خواهد کرد. بنابراین یهودیان که منتظر مسیح بودند نیز منتظر ظهور پیشرو وى بودند. در شهر یهودا در سرزمین بالاى فلسطین، كاهن صالح زکریا و همسرش الیزابت زندگی می کردند که دستورات خداوند را بی عیب و نقص اجرا می کردند. با این حال، این زن و شوهر که تا سنین پیری زندگی کرده بودند، بچه نداشتند و از دعای خدا برای عطا کردن فرزند خود دست برنمی داشتند. یک بار، زمانی که زکریا قدیس جزو كاهن هاى معبد اورشلیم بود، در حین عبادت برای بخور دادن وارد محراب شد. وقتی وارد محراب شد، فرشته خدا را دید که در سمت راست محراب عود ایستاده است. زکریاى قدیس خجالت کشید و از ترس ایستاد، اما فرشته به او گفت: نترس، زکریا، دعای تو مستجاب شد، همسرت الیزابت، پسرت را به دنیا خواهد آورد و نام او را یحیی خواهی گذاشت. اما زکریای صالح به سخنان پیام آور آسمانی ایمان نیاورد و فرشته به او گفت: من جبرئیل هستم که در پیشگاه خدا ایستادم و مبعوث شدم تا این را به تو اعلام کنم و اینک تا هنگام تولد فرزندت لال خواهی شد، چون سخن مرا باور نکردی." در این حال، مردم منتظر زکریا بودند و از اینکه او مدت زیادی از محراب خارج نشد، تعجب کردند. و چون بیرون آمد، قرار بر آن بود که برای مردم موعظه کند، اما نتوانست آن را تلفظ کند، زیرا زبانش گنگ شده بود. وقتی زکریا با نشانه هایی توضیح داد که نمی تواند صحبت کند، مردم فهمیدند که او شهودى داشته است.

 

همانطور که انجیل می گوید ( لوقا 1: 57-80)، والدین صالح قدیس یحیی تعمیددهنده- زکریا ى كاهن و الیزابت که در شهر باستانی هبرون زندگی می کردند، به سن پیری رسیده بودند، اما از آنجا که الیزابت عقیم بود، صاحب فرزند نشدند. روزی زکریا قدیس در معبد اورشلیم خدمت می کرد و فرشته جبرئیل را دید که در سمت راست محراب بخور ایستاده است. او پیش بینی کرد که زکریا پسری خواهد داشت که منادی منجی، مسیح، مورد انتظار کلیسای عهد عتیق خواهد بود. زکریا خجالت کشید، ترس به او حمله کرد.  شک کرد که مگر در پیری می شود پسری داشت و نشانه ای خواست. نشانه به او داده شد، و در عین حال مجازاتی برای بى ايمانى بود: زکریا تا زمانی که سخنان فرشته بزرگ برآورده شود، لال شد.

 

 الیزابت مقدس حامله شد و از ترس تمسخر در اواخر بارداری خود، به مدت پنج ماه پنهان شد تا اینکه مریم مقدس که یکی از اقوام دور او بود، برای شریک شدن با او و شادی او ملاقات کرد. الیزابت که مملو از روح القدس بود، اولین کسی بود که به مریم باکره به عنوان مادر خدا سلام کرد. همراه با او، مریم مقدس و پسر خدا که در او مجسم شده بودند، با "گویی آواز خوانى" قدیس یحیی که هنوز در رحم مادرش، الیزابت صالح بود، استقبال کردند.

 

ولادت قدیس یحیی تعمید دهنده

 

زمان آن فرا رسید و قدیس الیزابت پسری به دنیا آورد، همه اقوام و دوستان با او شادی کردند. در روز هشتم، طبق شریعت موسی، او ختنه شد. مادرش نام او را یحیی گذاشت. همه تعجب کردند، زیرا هیچ کس در آن خاندان آن نام را  بر‌خود نداشت. هنگامی که از زکریا قدیس در این مورد پرسیدند، او یک لوح خواست و بر روی آن نوشت: " نام أو يحيى است" - و بلافاصله طبق پیشگویی فرشته، گره اى که زبان او را بسته بود باز شد و زکریاى قدیس پر شده از روح القدس، خدا را  جلال داد و سخنان نبوی در مورد مسيحا که در جهان ظاهر مى شود و در مورد پسرش یحیی، پیشرو خداوند، بیان کرد.

 

 پس از ولادت خداوند ما عیسی مسیح و احترام شبانان و حکیمان، هیرودیس پادشاه درمانده دستور داد که همه نوزادان را سر بزنند. قدیس الیزابت با شنیدن این موضوع به همراه پسرش به صحرا فرار کرد و در غاری پنهان شد. قديس زکریا به عنوان یک كاهن در اورشلیم ماند و خدمات كاهنى خود را در معبد انجام می داد. هیرودیس سربازانی را نزد او فرستاد و دستور داد تا محل نگهداری یحیاى نوزاد و مادرش را فاش کنند. زکریا پاسخ داد که او این را نمی داند و همان‌جا در معبد کشته شد. الیزابت صالح به همراه پسرش در بیابان به زندگی خود ادامه دادند و اليزابت در همانجا درگذشت. یحیاى جوان که توسط فرشته ای محافظت می شد، تا پیش از آنکه برای موعظه توبه کردن، بیرون برود، در بیابان بود و خودش خداوند را که به دنیا آمده بود تعمید داد.


سر بریدن قدیس یحیی تعمید دهنده 

 

انجیل متی (متی 14: 1-12 ) و مرقس (مرقس 6: 14-29 ) درباره شهادت قدیس یحیی تعمید دهنده در سال 32 پس از میلاد مسیح روایت می کنند.

 

 پس از تعمید خداوند، قدیس یحیی تعمید دهنده توسط هرود آنتیپاس، تترارک، حاکم جلیل، زندانی شد.  (پس از مرگ هرود کبیر، رومیان قلمرو فلسطین را به چهار قسمت تقسیم کردند و در هر قسمت حامیان خود را به عنوان حاکم قرار دادند. هرود آنتیپاس جليل را از امپراتور آگوستوس دریافت کرد). پیامبر خدا آشکارا هیرودیس را تقبیح کرد، زیرا پس از ترک همسر قانونی خود، دختر پادشاه عرب آرتا، به طور غیرقانونی با هیرودیا، همسر برادرش فیلیپ، زندگی مشترک داشت ( لوقا 3: 19-20). در روز تولد هیرودیس، برای اشراف، بزرگان و فرماندهان جشنی ترتیب داده شد. سالومه دختر هیرودیا در مقابل مهمانان رقصید و هیرودیس را خوشحال کرد. او برای قدردانی از دختر، سوگند یاد کرد که هر چه او خواسته است، حتی تا نیمی از پادشاهی خود را بدهد. رقصنده بد ذات، به توصیه مادر شرورش هیرودیا، خواست که سر یحیی تعمید دهنده را فوراً در یک بشقاب به او بدهند. هیرودیس غمگین شد. او از خشم خدا به خاطر قتل پیامبری که قبلاً از او اطاعت کرده بود، ترسید. او همچنین از مردمی که پیشرو مقدس را دوست داشتند می ترسید. اما به خاطر مهمانان و سوگند بی احتیاط خود دستور داد که سر قدیس یحیی را بریده و به سالومه بدهند. طبق روايات، دهان سر مرده واعظ توبه یک بار دیگر باز شد و گفت: "هرودیس، نباید همسر فیلیپس، برادرت را داشته باشی." سالومه ظرف را با سر قديس يحيى گرفت و نزد مادرش برد. هرودیا خشمگین با سوزن زبان پیامبر را سوراخ کرد و سر مقدس او را در مکانی ناپاک دفن کرد. اما جوانای پارسا، همسر هوزا مباشر هیرودیس، سر مقدس یحیی تعمید دهنده را در یک ظرف خاکی در کوه زیتون، جایی که هرود قطعه زمین خود را داشت، دفن کرد (کسب سر مقدس در 24 فوریه جشن گرفته می شود). جسد مقدس یحیی تعمید دهنده در همان شب توسط شاگردانش برده شد و در سباستیا، جایی که قساوت مرتکب شده بود، به خاک سپرده شد. پس از سر بريدن قديس يحيى تعميد دهنده، هیرودیس مدتی به حکومت ادامه داد. پنطيوس پیلاطس، فرمانروای یهودیه، عیسی مسیح را در نزد هيروديس فرستاد و او وى را مسخره کرد (لوقا 23: 7-12).

 

 داوری خدا بر هیرودیس، هیرودیا و سالومه در طول زندگی زمینی آنها صورت گرفت. سالومه هنگام عبور از رودخانه سیکوریس در زمستان، از میان یخ سقوط کرد. یخ او را فشرد به طوری که بدنش را در آب آویزان کرد و سرش بالای یخ بود. همان طور که زمانی با پاهایش روی زمین می رقصید، اکنون که انگار در حال رقصیدن بود، در آب یخ زده حرکاتی بی اختیار انجام می داد. پس آویزان ماند تا که یخ تیز گردنش را برید. جسد او را پیدا نکردند اما سر را نزد هیرودیس و هیرودیا آوردند، همانطور که زمانی سر قدیس یحیی تعمید دهنده را برای آنها آورده بودند. آرت، پادشاه عرب، برای انتقام بی‌حرمتی دخترش، لشکری ​​را علیه هیرودیس به راه انداخت. هرود پس از شکست، مورد خشم امپراتور روم گایوس کالیگولا (37–41) قرار گرفت و همراه با هیرودیا به زندان در غلاطيه و سپس به اسپانیا تبعید شد. در آنجا آنها توسط زمین باز بلعیده شدند.

 

 کلیسا به یاد سر بریدن قدیس یحیی تعمید دهنده‌، عید و روزه سختی را به عنوان بیان غم و اندوه مسیحیان از مرگ خشونت بار پیامبر اعظم مقرر کرده است.

 

 

یافته های اول و دوم از سر قدیس یحیی تعمید دهنده

 

 پس از بریدن سر يحياى نبى، پیشرو و تعمید دهنده خداوند، جسد او توسط شاگردان در شهر سباستیا سامری به خاک سپرده شد و سر او توسط هیرودیا در مکانی ناپسند پنهان شد. جوانای پارسا، همسر چوزا مباشر سلطنتی (لوقاى مقدس از او یاد کرده است - لوقا 8: 3)، مخفیانه سر مقدس را از هیرودیس گرفت، در ظرفی گذاشت و در کوه زیتون - در یکی از املاک، دفن کرد. پس از سالها، این املاک به مالکیت نجیب زاده اینوکنتی رسید که شروع به ساخت کلیسا در آنجا کرد. هنگامی که آنها در حال حفر خندق برای فونداسیون بودند، ظرفی با سر قدیس یحیی تعمید دهنده پیدا شد. آن نجيب زاده از نشانه های مبارکی که از او بود به عظمت شيئى مقدس پی برد. به این ترتیب اولین یافتن سر قديس اتفاق افتاد. آن نجيب سر را با نهایت احترام نگه داشت، اما قبل از مرگ از ترس اینکه معبد توسط کافران مورد بی حرمتی قرار گیرد، دوباره آن را در همان جایی که  پیدایش کرده بود پنهان کرد. پس از مرگ او، کلیسا از بین رفت و فرو ریخت.

 

 در روزگار امپراتور کنستانتین کبیر (+ 337، يادبود ٢١ مه)، زمانی که ایمان مسیحی شروع به شکوفایی کرد، پیشرو مقدس، خود دو بار بر دو راهب ظاهر شد که برای عبادت به اورشلیم آمده بودند. اماکن مقدسه و محل سر بزرگوارش را آشکار ساخت. راهبان خاک زیارتگاه را کندند و آنچه يافتند در کیسه ای از پشم شتر گذاشتند و به خانه خود رفتند. در راه با سفالگری ناآشنا برخورد کردند و بار گرانبها را به او دادند تا حمل کند. سفالگر که نمی دانست چه حمل می کند، آرام به راه خود ادامه داد. اما خود پیشرو بر او ظاهر شد و به او دستور داد تا با آنچه در دست دارد از دست راهبان غافل و تنبل بگریزد. سفالگر از راهبان پنهان شد و سر قدیس را با شرافت در خانه خود نگه داشت. وى قبل از مرگ، آن را در ظرف حمل آب گذاشت و به خواهرش داد. از آن زمان، سر قدیس به طور متوالی توسط مسیحیان محترم نگهداری می شد، تا زمانی که كاهن یوستاتیوس، آلوده به بدعت آرین، صاحب آن شد. او بسیاری از بیماران را که از سر قدیس شفا یافتند تباه کرد و فیض را به بدعت نسبت داد. وقتی کفر او آشکار شد، مجبور به فرار شد. مرتد پس از دفن عبادتگاه در غاری در نزدیکی اِمسا، امیدوار بود که بعداً بازگردد و دوباره آن را تصاحب کند تا آموزه نادرست را گسترش دهد. اما خدا اجازه نداد. راهبان پارسا در غار مستقر شدند و سپس صومعه ای در این مکان به وجود آمد. در سال 452، قدیس یحیی تعمید دهنده، در رؤیایی، به آرحيماندريت این صومعه، مارکلوس، محل پنهان شدن سر خود را نشان داد. این اکتساب آغاز برگزارى جشن براى دومین بار شد.

 عیسی مسیح خداوند در مورد نبی یحیی تعمید دهنده می فرماید: «از مولود زنان، هیچ (پیامبری) بزرگتر از یحیی تعمید دهنده برنخاسته است. یحیی تعمید دهنده توسط کلیسا به عنوان "فرشته و رسول و شهید و نبی و چراغدان و دوست مسیح و مهر پیامبران و شفیع فیض قدیم و جدید تجليل می شود. و در بين كسانى كه زاده مى شوند مكرم ترین و درخشان ترین نداى كلمه است.»

 

 

 

سومین یافته سر مكرم قدیس یحیی تعمید دهنده

 

سومین کسب سر مقدس يحياى نبى ، پیشرو و تعمید دهنده خداوند، در حدود سال 850 بود. در جریان ناآرامی های كونستانتينوپل در ارتباط با تبعید قدیس یوحنای زرين دهان (بزرگداشت 13 نوامبر)  كونستانتينوپل سر یحیی تعمید دهنده را به شهر امسا بردند. از آنجا، در طول حملات ساراسین ها، (حدود 810-820) به کومانی منتقل شد و در آنجا، در دوره آزار و شکنجه شمایل شكنان، در زمین پنهان شد. هنگامی که احترام به شمایل ها احيا شد، به پاتریارک ایگناتیوس (847-857) در طول دعای شب در یک رؤیا محلی را که سر قدیس یحیی تعمید دهنده پنهان شده بود نشان دادن شد. كاهن ارشد این امر را به امپراتور اطلاع داد و او سفارتی را به کومانی فرستاد و در آنجا سر برای سومین بار در محلی که پاتريارك نشان می‌داد در حدود سال 850 پیدا شد. بعداً سر دوباره به كونستانتينوپل منتقل شد. در 25 مه در کلیسای كورت گذاشته شد، بخشی از سر مقدس در کوه آتوس قرار گرفت.

 

 

انتقال بخشی از چوب صلیب حیات بخش خداوند، نماد فیلرمو از مادر خدا،

و دست راست قدیس یحیی تعمید دهنده از مالتا به گاچينا

 

 

 انتقال بخشی از چوب صلیب حیات بخش خداوند، نماد فیلرمو مادر خدا و دست راست قدیس یحیی تعمید دهنده از مالت به گچینا در سال 1799 انجام شد. این چيزهاى مقدس در جزیره مالتا توسط شوالیه‌های کاتولیک در انتظام قدیس يحيى از اورشلیم نگهداری می شدند. در سال 1798، زمانی که فرانسوی ها جزیره را تصرف کردند، شوالیه های مالتا به حمایت و سرپرستی روسیه روی آوردند. در 12 اکتبر 1799، آنها این چيزهای مقدس باستانى را به امپراتور پل اول، که در آن زمان در گاچینا بود، اهدا کردند. در پاییز 1799، اين چيزهاى مقدس به سنت پترزبورگ منتقل شدند و در جايگاه مخصوصى در کلیساى تصویر منجی، ساخته نشده توسط دست، قرار گرفتند. جشن این رویداد در سال 1800 مقرر شد.

 

 طبق سنت باستانی، نماد فیلرمو مادر خدا توسط قديس لوقاى انجیل نگار نقاشی شده است. او را از اورشلیم به كونستانتينوپل آوردند، که در کلیسای ولاچرنا بود. در قرن سیزدهم، توسط صلیبی ها از آنجا گرفته شد و از آن زمان توسط دليران در انتظام قدیس یحيى نگهداری می شود.


جشن گردهمايى قدیس یحیی، پیشرو و تعمید دهنده خداوند

 در روز بعد از اعیاد بزرگ خداوند و مادر خدا، کلیسا رسم و رسومی را برای به یاد آوردن مقدسینی که بیشترین خدمت را به این رویداد مقدس در تاریخ داشتند، مقرر کرد. بنابراین، در روز بعد از تئوفانی، کلیسا کسی را که در امر تعمید مسیح با گذاشتن دست خود بر سر منجى خدمت کرد، گرامی می دارد. یحیی، پیشرو و تعمید دهنده خداوند  بزرگترینِ پیامبران، تاریخ کلیسای عهد عتیق را کامل می کند و عصر عهد جدید را می گشاید.

 

 این سؤال مطرح می شود: چرا جشن تجليل از یک قدیس جشن گردهمايى نامیده می شود؟ آیا فقط روز بزرگداشت یاد بسیاری از قديسين نیست که جشن گردهمايى ناميده مى شود، مثلاً جشن گردهمايى 12 رسول ؟

 

 در این مورد، کلمه "جشن گردهمايى" معنای دیگری وجود دارد: نه زمانی که بسیاری از قديسين خدا را به یاد می آوریم، بلکه زمانی که مسيحيان ارتدوكس در معبد جمع می شوند تا در گردهمايى دعا کنند، تا خدمات الهی و ستایش را به افتخار یحیی تعمید دهنده انجام دهند، که در امر تعمید مسیح خدمت کرد (جشن تعمید خداوند یک روز قبل، 19 ژانویه/6 ژانويه برگزار می شود). در این روز دعاهای خود را به یحیی تعمید دهنده، و نه به  قدیسین دیگر خدا، ارائه می دهيم، که به وضوح توسط دعاهای جشن (تروپاریون، کنتاکیون، کانون جشن) نشان داده شده است.

 

هفت روز بزرگداشت قديس يحيى تعميد دهنده (به تقويم جوليان):

6 اکتبر – آبستنى قديس

7 ژوئیه – ميلاد قديس

11 سپتامبر - سر بریدن قديس

9 مارس - اولین و دومین کشف سر قديس

7 ژوئن - سومین کسب سر قديس

25 اکتبر - جشن انتقال دست راست قديس از مالتا به گاچینا

20 ژانویه – جشن گردهمايى قديس يحيى تعميد دهنده در ارتباط با عید اپيفانى.