دعاى روزانه
خدا را در اعلى عليين جلال و بر روى زمين صلح و سلامتى، و در ميان مردم
رضامندى باد! ای خداوند، لب و دهان مرا بگشا تا ستایش تو را اعلام
نمايد.
مزمور٦٣؛
ای خدا، تو خدای من هستی. در سحر تو را خواهم طلبید. جان من تشنه تو
است و جسدم مشتاق تو در زمین خشک تشنه بی آب. چنانکه در قدس بر تو نظر
کردم تا قوت و جلال تو را مشاهده کنم. چونکه رحمت تو از حیات نیکوتر
است. پس لبهای من ترا تسبیح خواهد خواند. از اینرو تا زنده هستم تو را
متبارک خواهم خواند. و دستهای خود را به نام تو خواهم برافراشت. جان من
سیر خواهد شد چنانکه از مغز و پیه. و زبان من به لبهای شادمانی تو را
حمد خواهد گفت، چون تو را بر بستر خود یاد می آورم و در پاسهای شب در
تو تفکر می کنم. زیرا تو مددکار من بوده ای و زیر سایه بالهای تو شادی
خواهم کرد. جان من به تو چسبیده است و دست راست تو مرا تایید کرده است.
و اما آنانی که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد و در اسفل زمین فرو
خواهند رفت. ایشان به دم شمشیر سپرده می شوند و نصیب شغالها خواهند شد.
اما پادشاه در خدا شادی خواهد کرد و هرکه بدو قسم خورد فخر خواهد نمود.
زیرا دهان دروغگویان بسته خواهد گردید.
بعد از مزمور :
جلال بر پدر و پسر و روح القدس، اکنون و تا ابد و تا جمیع اعصار،
آمین.
هللویاه، هللویاه، هللویاه! جلال بر تو، ای خدا! (۳مرتبه)
چهارشنبه، صلیب مقدس و حیاتبخش
تروپاريون ؛
ای خداوند، قوم خود را نجات ده و میراث خود را مبارک ساز. عطا كن که
مسیحیان راستین بر دشمنان خود پیروز گردند. و بهخاطر صلیب خویش، مسکن
خود را حفظ فرما.
كونتاكيون ؛
همانطور که داوطلبانه به جای ما مصلوب گشتی، رحمت عطا فرما به کسانی که
به نام تو خوانده شدهاند. تمام مسیحیان ارتدوكس را به نام خویش شادمان
گردان، با اِعطای نشانِ شکستناپذیر، آن اسلحۀ صلح خویش، ایشان را بر
دشمنانشان پیروز گردان.
انديشه هاى قديس تئوفان خلوت نشين
(فیلیپیان 1:
27-2: 4؛ لوقا 6: 17-23 )
خداوند فقیر ، گرسنه ، گریان را برکت می دهد ، به شرطی که همه اینها
برای پسر انسان باشد . این بدان معناست که این زندگی احاطه شده در
انواع نیازها و محرومیت هاست . با توجه به این سخن ، شادی ، رضایت ،
افتخار خوب نیست ؛ بله همینطور است اما در حالی که شخصی در آنها
استراحت می کند ، متوجه این موضوع نیست . فقط وقتی خودش را از جذابیت
آنها رها می کند ، می بیند که آنها نماینده خوبی ها نیستند . روح نمی
تواند بدون تسلی خاطر کاری کند ، اما آنها در حس نیستند . نمی تواند
بدون گنجینه کار کنند ، اما آنها در طلا و نقره نیستند ، نه در خانه ها
و لباس های باشکوه ، نه در این پر بودن بیرونی . نمی تواند بدون افتخار
چیزی انجام دهد ، اما در تعظیم مردم نیست . شادی های دیگر ، رضایتی
دیگر ، افتخاری دیگر - روحانی هستند . هرکس آنها را پیدا کند موارد
خارجی را نمی خواهد . بله ، او نه تنها نمی خواهد ، بلکه آنها را تحقیر
و تنفر خواهد نمود به این دلیل که آنها مانع امور روحانی هستند ، اجازه
نمی دهند آنها دیده شوند ، روح را در تاریکی و تشنگی نگاه می دارند .
به همین دلیل است که چنین افرادی در همه جا فقر ، اندوه و گمنامی را
ترجیح می دهند ، احساس خوبی در بین آنها وجود دارد ، گویی در حصار امن
از فریب جذابیت های جهان است . در مورد کسی که همه اینها به خودی خود
به نزد او می آیند ، چه ؟ مطابق با کلام رسول مقدس ، با همه چیز در
ارتباط باشند ، به مانند نداشتن هیچ چیزی .
مبانى ارتدوكس
ایمان واقعی تنها مجموعهای از باورها نیست، بلکه مجموعهای از اعمال
ناشی از این باورها است. ایمان واقعی لزوماً منجر به تغییر زندگی می
شود. وظیفه ما فقط اعتراف به وجود خدا نیست، بلکه تحقق دعوت او، مشارکت
با او، شبیه او شدن (تئوسيس) است.
اگر شخصی به خدا ایمان داشته باشد، به این معنی است که او برای انجام
اراده خدا نيز تلاش میکند، یعنی طبق دستورات او زندگی میکند و عضو
کلیسای او میشود. مسیحیان مسيحى به دنیا نمی آیند - آنها به عنوان یک
مسیحی می ميرند.
توصيه عملى
به کافر چنين نصیحت می کنم:
بگذاريد
بگوید: «خداوندا، اگر وجود داری، پس مرا روشن نما، و من با تمام جان و
دل به تو خدمت خواهم کرد.» و برای چنین فکر فروتنانه و آمادگی برای
بندگی خدا، خداوند قطعا او را روشن خواهد کرد.
درس روز
مردی برای کوتاه کردن و تراشیدن موهایش طبق معمول به آرایشگاه رفت. او
با آرایشگری که به او خدمت می کرد وارد گفتگو شد. آنها در مورد چیزهای
مختلف صحبت کردند و ناگهان بحث به خدا کشیده شد.
آرایشگر گفت:
- اگر خدا هست پس اینهمه مریض از کجا می آیند؟ کودکان خیابانی و
جنگ های ناعادلانه از کجا می آیند؟ اگر او واقعا وجود داشت، هیچ
رنج و دردی وجود نمی داشت. تصور خدای مهربانی که همه اینها را
اجازه مى دهد، سخت است. بنابراین من شخصاً به وجود او اعتقادی ندارم.
سپس مشتری به آرایشگر گفت:
-میدانى نظر من چیست؟ هیچ آرایشگرى وجود ندارد.
آرایشگر تعجب کرد :چطور؟ یکی از آنها الان نزد توست.
مشتری فریاد زد: نه! آنها وجود ندارند، وگرنه این همه مردمی که
موهایشان بیش از حد رشد کرده و تراشیده نشده، مثل مردی که در خیابان
راه می رود وجود نمى داشت.
-خب عزیز بحث آرایشگرها نیست! فقط مردم خودشان به سراغ من نمی آیند.
مشتری با تاکید گفت: در واقع موضوع همین است! و من هم منظورم این است:
خدا وجود دارد! فقط این است که مردم دنبال او نمی گردند و نزد او نمی
آیند. به همین دلیل است که این همه درد و رنج در جهان وجود دارد.