دعاى روزانه
خدا را در اعلى عليين جلال و بر روى زمين صلح و سلامتى، و در ميان
مردم رضامندى باد! ای خداوند، لب و دهان مرا بگشا تا ستایش تو را اعلام
نمايد.
مزمور٣؛
ای خداوند دشمنانم چه بسیار شده اند. بسیاری به ضد من برمی خیزند.
بسیاری برای جان من می گویند: «به جهت او در خداخلاصی نیست.» لیکن تو
ای خداوند گرداگرد من سپر هستی، جلال من و فرازنده سر من. به آواز خود
نزد خداوند می خوانم و مرا از کوه مقدس خود اجابت مینماید. و اما من
خسبیده، به خواب رفتم و بیدار شدم زیرا خداوند مرا تقویت می دهد. از
کرورهای مخلوق نخواهم ترسید که گرداگرد من صف بسته اند. ای خداوند،
برخیز! ای خدای من، مرا برهان! زیرا بر رخسار همه دشمنانم زدی؛
دندانهای شریران را شکستی. نجات از آن خداوند است و برکت تو بر قوم تو
میباشد.
بعد از مزمور :
جلال بر پدر و پسر و روح القدس، اکنون و تا ابد و تا جمیع اعصار،
آمین.
هللویاه، هللویاه، هللویاه! جلال بر تو، ای خدا! (۳مرتبه)
دوشنبه، دعا به
میکائیل مقدس و تمام فرشتگان
تروپاريون ؛
ای فرمانده تمامی لشکریان آسمان، ما نالایقان بیوقفه از تو استدعا
میکنیم که ما را با سپر دعاهایت در برگیری و زیر بالهای جلال روحانى
خود بپوشانی. ما در برابر تو افتاده، فریاد میزنیم: «از ما در برابر
تمامی آسیب ها محافظت کن، ای سرور قدرتهای آسمان!»
كونتاكيون ؛
شما، ای سروران و رهبران لشکر خدا، ای خادمین جلال الهی و راهنمایان
بشر، بطلبید هر آنچه را که برای ما نیکوست، و برایمان رحمتی بیکران
بطلبيد، ای فرمانده لشکرهای آسمانی.
انديشه هاى قديس تئوفان خلوت نشين
( افسسیان.4:7-13 ؛ متی 4:12-17 )
پولس
رسول، مسیحی را که در راه رستگاری گام نهاده است، با زره کامل روحانی
مسلح مى كند و اکنون در این راهپیمایی که مانند جنگ است، و آخرین هدف
روشن در همه چیز، به رهبران اشاره می کند تا الهام گر آنان در سختی
باشند. رهبران شبانان و معلمانی هستند که خداوند آنها را به کلیسا داده
است و به محض اینکه کسی با ایمان و توسل دعا به خداوند به آنها مراجعه
می کند، از طریق دهان آنها راهنمایی هایی را بیان می کند که برای همه
مفید است. این حقیقت را کسانی می دانند که فداکارانه راه خداوند را می
پیمایند و بدون ترحم با دشمنان نجات می جنگند. آنها همیشه کمک، نصیحت و
راهنمایی را در شبانان خود می یابند، وقتی که در بیرون دنبال آن
میگردند، حتی انتظار همچین چیزی غیرممکن است. زیرا آنها نزد مردم نمی
آیند، بلکه نزد خداوند می آیند، که همیشه آماده است تا از طریق این
افراد هرکسی را که خالصانه و با ایمان از او کمک می خواهد راهنمایی کند
و پند دهد.
هدف روشن که اخیرا گفتیم «به اندازه ی قامت پری مسیح» است، -به بلندای
«یک انسان کامل» ( افسسیان 4: 13 ). همه می دانند که انسانى وجود
دارد که به شیوه معمول کامل است و نمی توان فردی را یافت که برای رسیدن
به چنین کمالی مطلوب نباشد. اما هیچ کس نمی داند که در خداوند یک انسان
کامل است، مگر کسانی که وارد این عصر شده اند. با این حال، این نباید
غيرت کسی را برای رسیدن به چنین ویژگی برای خود کم کند، بلکه برعکس،
باید آن را بیشتر گرم کند. زیرا جهل در گرو اوج آن کمال روحانی است که
از نظر خداوند به آن بلندای قامت انسان در زندگی می گویند. رسول آن را
با درک کمالات نازل شده در خداوند منجی تعریف کرد. همه می بینند که
چیزی برای ما به عنوان "کمال سعی" وجود دارد ( دوم پطرس 1 :5 ) .
مبانى ارتدوكس
صفت خدا - قادر مطلق
قدرت مطلق خداوند در این است که خداوند دارای قدرت نامحدود است، قادر
به تحقق بخشیدن به خواسته ها، برنامه ها و تصميمات خود است. بدون هیچ
گونه مشکل داخلی و خارجی آن طور که می خواهد آنها را اجرا می کند. هیچ
موجود ثالثی نمی تواند مانع از فعالیت الهی شود، یا مانع اجرای اراده
او شود.
بسیاری از مردم این سوال را دارند که اگر خداوند متعال است، آیا او می
تواند بدی کند؟ خدا می تواند هر کاری که بخواهد انجام دهد. اما او فقط
خیر می خواهد، اراده او نیکو و کامل است. و در این تلاش او برای خیر،
او قادر مطلق است. حتی ما انسانها خیلی از کارهایی را که می توانیم
انجام دهيم (از جمله شر)، انجام نمی دهیم.
توصيه عملى
قدیس ایگناتیوس (برایانچانینوف): "خودتان جرات تفسیر انجیل و سایر کتب
مقدس را نداشته باشید. کتاب مقدس توسط پیامبران و رسولان بیان شده است،
آنها خودسرانه بیان نشده اند، بلکه با الهام روح القدس بیان شده اند
(دوم پطرس 1: 21). چگونه ممکن است دیوانگی نباشد که آن را
خودسرانه تفسیر کنیم؟ روح القدس که کلام خدا را از طریق انبیا و رسولان
بیان کرد، آن را از طریق پدران مقدس تفسیر کرد. و کلام خدا و تفسیر آن
هدیه روح القدس است. این تنها تفسیر مورد قبول کلیسای مقدس ارتدوکس
است! فقط همین یک تفسیر مورد قبول فرزندان واقعی اوست!"
درس روز
یک بار پیرمرد خردمندی به دهکده ای آمد و آنجا ماند تا در آن زندگی
کند. او عاشق بچه ها بود و وقت زیادی را با آنها می گذراند. او همچنین
دوست داشت به آنها هدیه دهد، اما فقط چیزهای شکننده می داد. مهم نیست
که بچه ها چقدر سعی می کردند مراقب باشند، اسباب بازی های جدیدشان اغلب
می شکست. بچه ها ناراحت شدند و به شدت گریه کردند. مدتی گذشت، حکیم
دوباره به آنها اسباببازی داد، اما حتی شکنندهتر.
یک بار والدین طاقت نیاوردند و نزد او آمدند:
- تو عاقل هستی و برای فرزندان ما فقط آرزوی خیر می کنی. اما چرا چنین
هدایایی به آنها می دهی؟ آنها تمام تلاش خود را می کنند، اما باز هم
اسباب بازی ها می شکنند و بچه ها گریه می کنند. اما اسباب بازی ها
آنقدر زیبا هستند که نمی توان با آنها بازی نکرد.
پیرمرد لبخندی زد: چند سال می گذرد، و کسی قلبش را به آنها خواهد داد.
شاید این به آنها بیاموزد که با چنین هدیه ارزشمندی کمی با دقت بیشتری
رفتار کنند!